کارگاه آموزشی شماره ۱۵۲ – پیوند مهدوی – جلسه چهارم
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
اَلحَمدُ اللّه رَب العالَمینْ وَصَلَی اللّهُ عَلی سَیدَنا ونَبینا مُحَمَد وآله الطاهِرین لاسَیِّمَا عَلَی مولانا بَقِیّهُ اللهِ فی اَلارَضْین و لَعنُ دائِمَ عَلَی اَعدَائِهِم اَجْمَعینْ
عرض سلام و ادب خدمت خانمها و آقایان!
با آخرین جلسه کارگاه آموزشی، پیوند مهدوی در خدمتتان هستم. در ابتدای برنامه به جهت عرض تبریک به محضر مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام میلاد پر برکتشان دعای فرج و سلامتی آن حضرت را زمزمه کنیم:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.
اللَّهُمَّ هَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ.
موانع ارتباط با امام زمان علیه السلام:
اگر خاطرتان باشد، در کارگاههای گذشته صحبت از این بود که چگونه با امام علیه السلام ارتباط برقرار کنیم و آیا این رابطه یک ضرورت است یا خیر؟ راجع به مفهوم رابطه صحبت شد و زوایایی از این موضوعات را باز کردیم. در این جلسه موانع ارتباط را باید شناسایی کنیم. چرا که هرکسی که مشتاق ایجاد یک پیوند مستحکم با امام زمان خودش، حضرت حجت بن الحسن علیه السلام است، باید حتماً و به درستی به شناسایی موانع بپردازد. و الا موانع، راه ارتباط را بسته و سدی بین او و مولایش می شود. پس شناسایی موانع از این جهت اهمیت فوق العاده ایی را به دنبال خودش دارد که بدون شناسایی آنها و بدون به کاربندی آنها عملاً در تحقق ارتباط با ولی عصر به توفیق نمی رسیم.
در این جلسه، ان شاءالله به مدد کلمات خود معصومین و آیات قرآن به بررسی این موانع و شماره کردن آنها می پردازیم.
برای شناسایی موانع باید یکبار دیگر مفهوم ارتباط را واکاوی کنیم. ارتباط با امام زمان علیه السلام به چه معناست؟ اگرخاطر مبارکتان باشد، در جلسات گذشته صحبت از این شد که ارتباط با امام زمان علیه السلام محدود به ارتباط دیداری یا ارتباط فیزیکی نیست. این که بنشینیم او را ببینیم، سخنش را بشنویم و با او گفتگو کنیم، گرچه یکی از اقسام ارتباط است اما برای عموم مردم ارتباط با امام عصر در دوران غیبت از این طریق ممکن نیست. راه های دیگر ارتباطی که باز هستند و به یاری آنها می توان بین خود و امام پیوند برقرار کرد، عبارتند از:
1) ارتباط معرفتی
2) ارتباط محبتی
3) ارتباط نصرت و یاری
4) ارتباط استغاثه و استمداد
این چهار نوع از اقسام ارتباط است. من اگر امامم را بشناسم و به ایشان معرفت پیدا کنم و دلم را با نور معرفتشان روشن کنم، دل من با آن حضرت مرتبط شده است. دیده اید که گاهی اوقات با چیزی بیگانه هستیم و از آن شناختی نداریم و آشنایی لازم را برایش کسب نکرده ایم. در نتیجه هیچ ارتباطی هم بین ما و او نیست. اصلاً به آن فکر نکرده و سراغش را نمی گیریم و بهره چندانی از آن نمی بریم. اما بالعکس گاهی اوقات با حقیقتی، وسیله ای، چیزی آشنا می شویم، زوایای آن را می شناسیم و شناخت پیدا می کنیم و به آن فکر می کنیم. پس به سمتش رفته و از آن استفاده کرده و بهره مند می شویم و درباره اش سخن می گوییم. این نتیجه آشنایی و ارتباط شناختی بین ما و آن چیز هست.
اگر امام زمان علیه السلام را بشناسیم، راه ارتباط برقرار شده و خود شناخت یک پل ارتباطی بین ما و حجت بن الحسن علیه السلام ایجاد می کند. امشب می خواهیم موانع را بشناسیم و اینکه چگونه راه های ارتباط را بدون مانع طی کنیم و بعد سد و مانع را از سر راه برداریم. پس باید به مفهوم ارتباط معرفتی بیشتر توجه کنیم.
اولین مانع: تشکیک و انکار حضرت
آنچه که معرفت را تخریب می کند و به ویرانی می کشد و از بین می برد، در مرحله اول تشکیک و تردید و در مرحله دوم انکار و تکذیب است. این دو مانع بسیار مهم و اساسی در ارتباط با حجت بن الحسن ولیعصر ارواحناه فداه است. کسی که درباره امام زمان علیه السلام، وجود حضرت، کمالات آن حضرت، نقش امام زمان علیه السلام در دوران غیبت، حقیقت نوری آن حضرت، دست فعال او در عالم خلقت، نسب و حسب، تولد او، ادله اثبات او، فوائد غیبت و علل غیبت او، حکمت انتظار، امکان طول عمر و از این دست موارد، معرفت ندارد و راجع به این مسائل آشنایی کامل را کسب نکرده، در معرض شبهات جدی و خطرناک است. امروزه می بینیم که از در و دیوار زندگی شبهه و تردید درباره اعتقادات و باورهای دینی بر سر ما می ریزد. اگر آشنایی کامل با مبانی اعتقادی خودمان نداشته باشیم و آنها را در جایی مستحکم نکرده باشیم، چه بسا در همان شبهه اول صبوری و مقاومت کنیم، اما شبهه دوم و سوم کم کم دست و دل ما را بلرزاند و در شبهه بعدی اصلاً خودمان هم بگوییم که شاید واقعاً اینها راست می گویند، چه دلیلی دارد که ما بر حق باشیم و در نهایت کار به انکار بکشد.
کم و بیش در اطراف خود دیده ایم کسانی را که بر مبانی اعتقادیشان کار نکرده اند و آنها را صرفا آباء و اجدادی آموخته اند، نتوانستند در سیلاب شبهات و تردیدات و تکذیبات تاب مقاومت بیاورند. با اینکه ما دین بسیار قوی و متینی داریم. محکم ترین مذهب و مستدل ترین آیین از آن شیعه است. البته این را در جای خودش اثبات کرده و می کنیم، اما اگر کسی از این استدلالات محکم و از این متانت و قوام دین خودش بی خبر باشد، راحت این دین ارزنده را می فروشد و به هیچ و پوچ تعویض می کند. این که کسی طلا بدهد و خرمهره بگیرد، چیز عجیبی نیست. کسی که قدر طلا و ارزش آن را نداند، به راحتی این کار را می کند. خصوصاً که خرمهره ها تزیین شده باشند و همین موجب شود که ارزش طلا را ندیده و خرمهره های بی ارزش را جایگزین آن کند.
امروزه این اتفاق در میان جوانان فراوان می افتد که به عمق و ژرفای دینشان آگاه نیستند و آن شناخت کافی را نسبت به ولی عصر حجت بن الحسن روحی له الفداء ندارند. لذا با شبهات فراوانی که از سوی وهابیت از بیرون مرزهای تشیع، از سوی منکران خدا، از سوی مدعیان روشنفکری که در حقیقت کوته فکرند، از درون با آن مواجه می شوند، آهسته آهسته دست و دلشان می لرزد و از این ارزشهای بسیار پر بهای دین خود دست بر می دارند. عملاً راه ارتباط با خدا و حجت های او قطع شده و پیوند معرفتی با حجت بن الحسن علیه السلام مسدود می شود. پس مهمترین مانع در ارتباط با حجت بن الحسن علیه السلام، همین بحث تشکیکات و تکذیبات است.
جالب این است که حضرت ولی عصر روحی له الفداء در نامه ای که خودشان مرقوم فرموده اند، از این قضیه گله فرموده و اعلام کرده اند که چرا دین شیعیان آنقدر برایشان ارزنده نیست؟ چرا جهل و نادانی باعث می شود که برای آنها دینشان از بال مگسی کم ارزشتر باشد؟ تعبیر حضرت ولی عصر علیه السلام بسیار تکان دهنده است. می فرمایند:
«من دینَهُ جَناحُ البَعوضَه اَرجحُ مِنهْ»
کسانی هستند، در بین اطرافیان و مدعیان محبت و ارادت به ما خاندان رسالت که ارزش دینشان از یک بال پشه یا مگس کمتر است. این نامه را حضرت به محمد بن هلال کرخی نوشته اند و مرحوم طبرسی در احتجاج جلد 2 صفحه 474 آن را حکایت کرده و نقل نموده است. این گله ای است که خود آقا دارند و مانعی است که بر سر راه ما شیعیان وجود دارد.
عزیزان، خانمها، آقایان، این روزگار ما به راستی مصداق آن کلام امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمودند: «وَالَّذی بَعَثَهُ باِلحَقِّ لَتبَلبَلُنَّ بَلبَله و لَتُغَربَلُنَّ غَرْبَلَهً» به خدا قسم! به آن خدایی که پیغمبر را مبعوث کرد، شما به هم و غم و ناراحتی های تکان دهنده گرفتار خواهید شد و غربال سختی در انتظار شماست. آنقدر غربال سخت و تکان دهنده است که «حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ» تا جایی که پایین شما، بالا برود و بالای شما، پایین بیاید. دانه درشت ها بمانند و ریزها بیفتند. «وَلایَسبِقُنَّ سَباّقُونَ کانوُا قَصِروا وَ لَیُقَصِّرُنَّ سَبّاقُونَ کانوا سَبَقوُا» آنها که کوتاه آمده بودند و کوتاهی کرده بودند یا عقب افتاده بودند، پیش بیفتند و آنها که پیش افتاده بودند، عقب بیفتند.
به راستی هیچ اعتباری به این باوری که برای خودمان از گذشته و آباء و اجداد تقلیدی به ارث بردهایم، نیست. باید بر روی آن کار کرده و مبانی اش را محکم کنیم. فوندانسیون اعتقادات خودمان را بازنگری کنیم. اگر پایه سست است، پایه را ترمیم کنیم و در برابر این غربال سختی که روزگار ما بر اعتقادات و باورهای ما وارد می کند، پایمردی و استقامت عالمانه و آگاهانه داشته باشیم. با این شرایطی که درباره خطرات اعتقادی و شبهات معرفتی نسبت به حضرت ولی عصر روحی له الفداء وجود دارد، ضرورت کار بر روی اعتقادات دو چندان خودنمایی میکند. بدانیم که اگر برای دینمان سرمایهگذاری کرده و وقت بگذاریم، لااقل همسنگ و هم تراز کارهای دیگر به این مهم بپردازیم. چنانکه شما بزرگواران و عزیزان با شرکت در این کلاسها به عنوان یک نمونه اقدام کرده و ان شاء الله مأجور هستید، بدانید که اثرش را در آینده و آن هم نه چندان دور برداشت کرده و خواهید دید.
به راستی میبینیم که افراد با فاصله کوتاهی از هم به دسته های گوناگونی تقسیم می شوند. هر کدام گویا در روزی از این قطار دین مداری و دینداری و ارادت به حضرت ولی عصر علیه السلام پیاده میشوند. هرکس به هر بهانه ای، به هر شکلی و با هر سر و صورتی راهش را کج می کند اما در واقع بالاخره بیگانگی و بی ارادتی به وجود آن مقدس، گویا به عنوان یک اپیدمی در میان مردم قرار گرفته و شیوع پیدا میکند. در این شرایط سخت، اگر کسی قدر دین خود را بداند و بر آن پای بفشارد و عالمانه و آگاهانه مبانی خودش را مستحکم کند، قطعاً نوید بسیار امیدبخشی برای او هست.
روایتی را از وجود امام باقر علیه الصلاۀ و السلام خدمتتان نقل می کنم که فرمودند: روزی رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله تشریف داشتند و جمعی از اصحابشان خدمت ایشان بودند. حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ لَقِّنِی اِخْوَانِی» و این دعا را دو مرتبه تکرار کردند، خدایا برادران مرا به ملاقات من برسان. طبیعی بود که این دعا در کنار اصحاب و در جمع آنها سؤال برانگیز باشد. اصحاب با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! ما که دور و بر شما هستیم، منظورتان کیست؟ آقا فرمودند: نه شما برادران من نیستید، گمان نکنید شما برادران من باشید. «اِنَّکُمْ اَصْحَابِی» شما اصحابم، مصاحب و همنشین من هستید. «اِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ» برادران حقیقی من گروهی هستند، که در آخرالزمان میآیند. «آمَنُوا بی» به من ایمان خواهند آورد «وَ لَمْ یَرَوْنِی» در حالی که مرا ندیدهاند. «لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ اَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ اَرْحَامِ اُمَّهَاتِهِمْ.» خداوند متعال این برادران مرا، با اسم و اسم پدرانشان به من شناسانده است. پیش از آنکه آنها از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان منتقل شوند. یعنی قبل از اینکه نطفه آنها بسته شود، من آنها را می شناسم به تعریف و شناساندن الهی. پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامه فرمودند:
«لَاَحَدُهُمْ اَشَدُّ بَقِیَّهً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاءِ اَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ الْغَضَا»
میدانید ویژگی این برادران من چیست؟ اینها کسانی هستند که بر دینداری خودشان پایدارترند و در برابر سختی هایی که دینداری آنها را تهدید میکند، صبورترند از کسی که شاخه پرخار درشتی را به دست بگیرد و بخواهد با انگشتانش خارهای این شاخه پرخار را بکند. قَتاد گیاهی است با خارهای سفت و سخت. خرطِه قَتاد یعنی کندن این خارها بصورتی که شاخه را با یک دست بگیریم و با دست دیگر خارها را بکنیم (شبیه سبزی پاک کردن). آن هم فِی اللّیلَهِ الظَلماء در شب تاریک! قطعاً دست آسیب میبیند و خون جاری میشود. رسول خدا فرمودند: این افراد کسانی هستند که در دوران آخرالزمان برای نگه داشتن دین خود، سختی های فراوانی را تحمل میکنند. حفظ و نگهداری دین از سختی چنین کاری بیشتر است. آنها پای دین خود میایستند و به راحتی میدان را خالی نمیکنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله مثال دیگری نیز می زنند. «اَو کَالقابِضِ عَلی جَمرِ الغَضا» آیا تا به حال کسی را دیده اید که تکه آتش گداخته را کف دستش بگذارد؟ نه! نمی شود! هیچ کس چنین کاری نمیکند. اگر کسی چنین کاری کرد شما به او چه میگویید؟ حتماً می گویید خیلی کار دشواری است، تمام دست او از بین می رود. اگر کسی مجبور شد آتش در کف دست خود بگیرد، چه سختی و مشقتی را باید تحمل کند؟ از طرفی مجبور است و از طرفی هم تمام پوست و گوشت و استخوان او با چنین کار دشواری می سوزد و ذغال میشود. پیغمبر صلوات الله علیه فرمودند: دینداری برای این برادران من در آخرالزمان به چنین دشواری و سختی می رسد اما در عین حال پای کار می ایستند و شانه خالی نمی کنند و دین را آنگونه که هست حفظ می کنند. «أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی» آنها چراغ هدایت هستند. «یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَهٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَه» خدا آنها را نجات میدهد، به واسطه همین پایداری و دین شناسی و اینکه مقاومت کرده و ایستادگی به خرج می دهند. آنها در این راه زخم زبان ها شنیده و مسخره شده و حتی به انزوا کشیده شدند. هزار و یک حرف که متوجه آنها شده، اما فقط و فقط به عشق ولی عصر علیه السلام که امام حاضر و ناظر است؛ کوتاه نیامدند و از دین شانه خالی نکردند. دختران جوان حجاب خود را کنار نگذاشتند. پسران جوان خود را آلوده نکردند. هر چند مشقت و سختی بود تحمل کردند، گرچه به تنهایی و عزلت افتادند اما در این دوران غیبت و تنگنا و تاریکی و ظلمت ایستادند و شانه خالی نکردند. خدا وعده داده که این شخص را از هر فتنه کورکننده تاریکی، نجات خواهد داد به برکت این معرفت شناسی و امام شناسی و دین شناسی که دارد.
خانم ها و آقایان! چقدر باید برای دین خود وقت بگذاریم؟ برای زدودن موانع ارتباط با حجه بن الحسن علیه السلام باید زحمت فراوان بکشیم و اگر کارمان به جایی برسد که در راه حفظ اعتقاد و دین و باور خود به ولی عصر روحی له الفداه هر سختی و مشقتی به ما وارد شد، از آن شانه خالی نکرده و ترسی به دل راه نداده و از صحبت بدخواهان نرنجیم. این چقدر قوت یقین و چقدر ایمان راسخ نیاز دارد؟ شما می توانید این روایت زیبایی را که خدمتتان تقدیم کردم، در کتاب بصائر الدرجات جلد ۱ صفحه ۸۴ میتوانید ملاحظه کنید.
بنابراین در یک جمع بندی کوتاه به این نتیجه می رسیم که یکی از مهمترین موانع دوران غیبت امام زمان علیه السلام آن است که دین و اعتقاد به آن حجت یگانه و زنده و حاضر خدا مورد تزلزل و تردید و تشکیک قرار می گیرد. این من و شما هستیم که باید با ترسیخ (راسخ شدن، محکم شدن) و تحکیم مبانی فکری و عقیدتی خود بر این مهم بمانیم و استوار باشیم.
روایاتی که تهدیدات دوران غیبت و غربت ولی عصر علیه السلام را به تصویر کشیده اند، عجیب است. فرمودند: کار به جایی می رسد که شخص هنگام صبح مؤمن است اما شب کافر سر بر بالین می گذارد! یا شب مؤمن است و صبح کافر از خواب برمی خیزد! این اندازه ایمان مردمان در دوران غیبت در معرض تزلزل و تباهی و سستی قرار می گیرد. بنابراین حتماً و حتماً باید فکر جدی کرد، چرا که زلزله اعتقادی جدی است و لرزه هایی از آن بر پیکره بنای فکری شیعه آمده است که اگر دیر بجنبیم آسیبی خواهیم دید که دیگر قابل جبران نخواهد بود.
دومین مانع: غفلت و فراموشی یاد حضرت
به فراموشی سپردن یاد آن حضرت و کم یاد کردن یا اصلاً یاد نکردن آن حضرت، یکی از موانع جدی در ارتباط با حجه بن الحسن علیه السلام است. ارتباط با امام زمان علیه السلام به معنای دیدن آن حضرت نیست، به رؤیت قلبی است. اگر دل من بینا شد و با آن حضرت ارتباط برقرار کرد و توانست جمال دلربای آن حضرت را ملاحظه و مشاهده کند، ارتباط من برقرار شده است.
اویس قرنی چه کرد؟ اویس قرنی پیامبر را ندید اما به جایی رسید که پیغمبر فرمود: خدا شفاعت او را در حق امتها قبول میکند و او کسی است که من بوی بهشت را از او استشمام میکنم. کسی که پیغمبر را ندیده، ارتباط بصری نداشته اما دل او آنقدر به یاد پیغمبر صلوات الله علیه است که پیغمبر چنین ارتباط و پیوندی را تصدیق و تأیید می کنند. درست است که ما امام زمان علیه السلام را نمی بینیم و پرده غیبت مانع دیدار و از او محرومیم اما امیدواریم که خدا بر شیعه این غیبت سخت را ببخشاید و راه دیدار و ملاقات شیرین ولی عصر علیه السلام را به ما عنایت کند. اما پیش از اینکه این توفیق به ما عنایت شود، من و شما باید برای آن زحمت کشیده و برنامه ریزی کنیم تا یاد آن حضرت در دل ما حاکم بشود.
در فرمایشی وقتی که امام جواد علیه السلام راجع به فرزندش حجت بن الحسن علیه السلام صحبت می کنند، اینگونه می فرمایند که او کسی است که بعد از موت ذکرش قیام خواهد کرد. یعنی بعد از اینکه یاد او در میان مردم می میرد. آقایان، خانم ها ملاحظه کنید. سنی ها که به امام زمان ما و شما کاری ندارند. مسیحیان که به یاد او نبوده و نیستند. زرتشتیان که اسمی از امام زمان من و شما نمی برند. درست است که آنها منجی دارند اما امام زمان من و شما، حجت بن الحسن العسکری علیه السلام که قرار است با آن مشخصات خاص تشریف بیاورند و جهان را از عدل و داد پر کنند، با او بیگانه هستند. آن کسی که قرار است به یاد او باشد، من و شما هستیم. کل شیعه است. اگر همین شیعه او را به فراموشی سپارد، چه اتفاقی می افتد؟ این که فرمودند:
«لِاَنَّهُ یقَوُمُ بَعدَ مَوتِ ذِکرِه»
نه اینکه مسیحی و سنی و زرتشتی و این ها یاد حجت بن الحسن علیه السلام را به فراموشی می سپارند، نه! همین شیعیانی که مدعی ولایت و تشیع او هستند، مدعی محبت و انتظار او هستند، همین شیعیان دیگر کم کم به یاد او نیستند. روز و شب می گذرد اما ذکری و یادی و نامی از آن محبوب سفر کرده غریب دوران نمی شود. روزگار می گذرد اما اسمی از او در خانه ما، در محفل ما، در جمع ما برده نمی شود. روزگارمان می گذرد اما دعایی برای او نمی خوانیم. طلبی از خدا برای بازگشت او و ظهور پر خیر و برکت او و شادی بخشش نداریم. این نشان می دهد که یاد حجت بن الحسن علیه السلام در دل ما مرده است. آیا اگر تلویزیون جمعه دعایی بگذارد و من هم اتفاقاً آن کلیپ صوتی یا تصویری را ببینم و بشنوم، به یاد آن حضرت می افتم یا اگر نبینم و نشنوم، یاد آن مولای غریب فراموش می شود؟
ببینید عزیزان؛ اگر می خواهیم یاد حجت بن الحسن علیه السلام در دل ما زنده شود و مانع اصلی ارتباط زدوده شود، یعنی غفلت از حجت خدا، فراموشی از یاد حجت بن الحسن علیه السلام از دل ما رخت ببندد، باید حتماً برنامه داشته باشیم. بدون برنامه نمی شود . اگر فکر می کنید که با شنیدن این کلیپ و پای این کانال تلگرامی نشستن، یادی از امام زمان علیه السلام در خانه شما، در دل شما شکل می گیرد و این یاد باقی می ماند، نه! اینطور نیست. آنقدر دنیا پرجلوه و فریبنده است که یاد او به فراموشی سپرده می شود. بیایید امشب تصمیم بگیریم که یک برنامه مشخص قطعی بگذاریم. همانگونه که هر روز حتماً باید صبحانه یا ناهار بخوریم، گرنه احساس گرسنگی و ضعف می کنیم، باید سعی کنیم هرروز صبح سلامی به حجت بن الحسن علیه السلام، امام زمان حی و حاضر خودمان بکنیم و الا احساس خلاء می کنیم. احساس کنیم امروز آن آقایی که همه هستی ما را خدا به طفیل او به ما می رساند، نفس کشیدن ما به برکت و به یمن اوست، آن آقا امروز در دل ما به فراموشی سپرده شده و یادی از او نشده است! افسوس! وای بر من! اگر این حالت در من شکل بگیرد، پس باید مانع را بردارم تا غفلت زدوده شود. فراموشی را از خودم و خانه خودم بیرون کنم. باید یک برنامه منظم قطعی منسجم داشته باشم.
هر شب برای امام زمان علیه السلام، یک سلام با ادب و با اخلاص داشته باشم. یک مقدار قربان صدقه حضرت برویم و با او عاطفی صحبت کنیم. او را پدر خود دانسته و خودمان را فرزند کوچک او بدانیم. ای حجت بن الحسن! مولای من! من پسر تو هستم، دختر تو هستم، عنایت و نظری کن و دستم را بگیر. با این عرض ادب ها و کوچکی ها، نگاه مهربانانه آن حضرت را به دل خودمان باز کنیم. این کار، یاد امام را در دل ما مستقر و حاکم می گرداند. این نکته مهمی است. و الا در دوران غیبت، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم» روزگار بر آنها طولانی شد و قلب آنها قسی و سخت شد. یاد خدا از دل آنها رخت بربست. همین اتفاق درباره ما هم می افتد. روزگار غیبت به درازا می کشد و آن وقت چشم باز می کنیم، می بینیم که یادی از آن یار سفرکرده دوران در دل ما نیست. خدا نکند که این اتفاق بیافتد.
در همین روایتی که از امام جواد علیه السلام خدمتتان تقدیم کردم، آقا در ادامه می فرمایند: «وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِه» ببینید چقدر پشت سر هم قرار داده اند، «یقَومُ بَعدَ مَوتِ ذِکرِه» بعد از این که یاد او می میرد و اکثر کسانی که به امامت او اعتقاد دارند، مرتد می شوند. گویا این ها دو قطعه از یک پازل است. وقتی یاد حجت بن الحسن علیه السلام از دل رفت، پشت سرش اعتقاد به او و باور به او هم از بین می رود و بیشتر کسانی که به امامت او معتقد بودند، مرتد می شوند و از او بر می گردند. «وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِه» همان مانعی که به عنوان مانع اول و مهمترین مانع ذکر کردیم. اما بدانیم که این از کجا آب میخورد؟ منی که به یاد او نبودم. اسمی از او نبردم. دعایی برای او نکردم. برای او وقت نگذاشتم. مطالعه نکردم، سخنرانی نشنیدم. کلاس درسی شرکت نکردم تا خودم را با امام زمانم پیوند معرفتی بدهم، کم کم یاد او که رفت هیچ، اعتقاد به آن بزرگوار هم از بین می رود. بنابراین تقاضا دارم که تمام عزیزانی که در این کارگاه تشریف داشتند و در این چند جلسه بنده را تحمل کردند، امشب با همدیگر متعهد شویم که صبح و شام بر ما نگذرد الاّ اینکه سلام صبحگاهی و سلام شامگاهی خدمت آن مولا و امام یگانه دوران حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء تقدیم کنیم. در خلال روز، در بین کار، درمسیر، در اداره، سر کلاس دانشگاه و مدرسه و یا در خانه، هرجایی که هستیم و مشغول هرکاری هستیم، یادی از آن امام غریب منتظر داشته باشیم و یاد آن حضرت را در دل خودمان زنده کنیم و برای آن حضرت دعا بخوانیم.
دعا بسیار بسیار ارزنده است. هم قلب مطهر آن حضرت را شادمان می کند و هم دعا برای فرج حجت بن الحسن علیه السلام برکات عجیب و غریبی را در زندگی من وارد می کند. خودشان فرمودند:
«وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»
دراین روزگاری که سختی ها، مشکلات و تنگناها زیاد شده است، ما نیاز به گشایش و فرج داریم و خود حضرت ولیعصر علیه السلام فرموده اند: دعا برای فرج من بسیار بخوانید که این در حقیقت فرج خود شماست. برای شما گشایش می آورد. خیلی ها سؤال می پرسند چه کنیم تا مشکلات و سختی هایمان، بدبختی هایمان، قرض هایمان حل شود؟ بدانید که اگر این دعا زیاد بشود، گشایش های فراوان را در زندگی یکی پس از دیگری مشاهده خواهید کرد. دعا برای فرج در نماز، بعد از نماز، دعای برای فرج هر صبح و شام، زمانی که داخل ماشین هم نشسته اید، گاه و بی گاه، خلاصه لبتان به «اللهم عجل لولیک الفرج» عاشقانه و هواخواهانه مترنم باشد.
سومین مانع: توجه و دوست داشتن دنیا
سومین مانع در ارتباط با حجت بن الحسن روحی له الفداه که مانع مهم و اساسی هست، دلدادگی به دنیا است. خانم ها، آقایان، عزیزانی که با من همراه هستید، دل ما چقدر به سمت حجت بن الحسن علیه السلام کشش دارد؟ چقدر به سمت غیر او؟ بیایید دغدغه هایمان را لیست کنیم. اگر کسی به شما بگوید از صبح تا به شب برای چه چیزهایی غصه خوردید؟ چه چیزهایی شما را ناراحت کرد؟ از نداشتن چه چیزهایی شما افسرده و پژمرده شدید؟ چه جواب می دهید؟ اگر کسی از ما بپرسد شما چه دعایی برای کمبودهای خودتان یا فقدانی که در زندگی احساس می کنید، حاضرید انجام بدهید؟ اگر شما فقط یک دعای مستجاب داشته باشید، این دعا را به چه چیزی اختصاص می دهید؟ ما برای چه چیزی دعا می کنیم؟ فرض کنیم که قرار است آرزوهای ما برآورده شود، چند سالی است شب لیله الرغائب را صدا و سیما با عنوان شب آرزوها نامگذاری کرده، نمیدانم این نام گذاری درست است یا نه؟ ولی در شب آرزوها آرزویی که من و شما داریم، چیست؟ آرزوی واقعی و حقیقی که از صمیم دل داریم، چه چیزی است؟ آیا در صدر دعاهایمان، دعا برای امام و مولا و آقایمان هست؟ آیا دغدغه اصلی و اساسی مان، اولویت اول ما، مشکل ندیدن و دوری امام زمان علیه السلام هست؟ آیا نبود او و غیبت او را، بزرگترین فقدان زندگی خودمان احساس می کنیم. یا چیزهای دیگری هست که فکر و ذکر من را به خودش مشغول کرده است.
در شب نیمه شعبان، دعایی را مرحوم شیخ طوسی رحمت الله علیه به عنوان یکی از اعمال شب نیمه شعبان ذکر فرموده است. صاحب مفاتیح مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم این دعا را به عنوان اعمال شب نیمه شعبان نقل کرده اند. دعا اینگونه شروع می شود:
«اللّهُمَّ اقسِم لَنا مِن خَشیَتِک مَا یَحُولُ بیَننَا وَ بیَنِ مَعصیتک»
خدایا روزی من کن آن خشیت و خداترسی را که بین من و معصیت تو فاصله بیندازد. خدایا روزی من کن آن طاعتی را که مرا به بهشت تو برساند. خدایا روزی من کن یقینی را که این یقین مصیبت های دنیای من را بر من آسان کند. در ادامه می گوید: «لا تَجعَل مُصیِبتَناَ فِی دیِننِا» خدایا نشود به دین من مصیبتی برسد. «وَلا تَجعَلِ الدُنیا اکَبرِ هَمِّنا»، خدایا نشود مهمترین هم و غم من، دغدغه ام دنیا باشد. به این دو عبارت توجه کنید. خدایا کاری کن مصیبت های دنیا بر من آسان شود، «وَ مِنَ الیَقیِنِ مَا یهَوِّن عَلینَا بِهِ مُصیِبات الدُّنیا» و از آن طرف «وَ لا تَجعَل مُصیِبتَنَا فِی دِینِنا»، خدایا هر مصیبتی می خواهد به من برسد، به دین من نخورد، به دنیای من بخورد. خدایا طوری نشود که دنیای من مهمترین هم و غم من باشد.
روانشناس ها می گویند دل شما آنجایی است که زبان شما راجع به آن صحبت می کند. ببینیم از صبح تا به شب راجع به چه موضوعاتی صحبت می کنیم، دل ما همان جا است. آیا اسم امام زمان علیه السلام بر سر زبان ما می آید؟ از صبح تا به شب آیا حرف و سخنی از او هست؟ آیا کلمات او را می خوانیم؟ آیا داستانی، تشرفی، ملاقاتی از او در خانه ما منتشر می شود، یا نه؟ از صبح تا به شب راجع به گرانی و قیمت اجناس، مدهای جدید، محصولات الکترونیکی نو گفتگو می کنیم. هر کداممان به یک موضوعی مشغول شده ایم و حجت بن الحسن علیه السلام، آن یادگار گنجینه الهی را فراموش کرده ایم. گویا این یک بیماری فراگیر شده! همه ما از من گوینده تا شاید شما شنونده به آن مبتلا هستیم که اسم امام زمان علیه السلام و یاد و دغدغه او در زندگیمان کم است و از آن طرف یاد دنیا فراوان است. به من اجازه بدهید دو سه روایت راجع به این مسئله خدمتتان تقدیم کنم.
روایت اول:
«حُبُّ الدُنیا رأسُ کُلُّ خَطِیئَه» محبت دنیا اگر در دل کسی فراگیر شد، سرچشمه همه زشتی ها و خطاها خواهد شد. اگر کسی دنیا را آنقدر عاشقانه دوست بدارد، حاضر می شود که این دنیا را بگیرد و امام زمان علیه السلام را بفروشد. مگر سکه های طلا نبودند که دست شریح قاضی را سست کردند و امام زمان خودش حضرت سیدالشهدا علیه السلام را فروخت؟ من چند بار پای گناه که رسیده ام امام زمانم را فروخته ام؟ همین محبت دنیا باعث شده که او را فراموش کنم.
روایت دوم:
حضرت زین العابدین علیه الصلوه و السلام فرمودند: «ما مِن عَمَلِ بَعدَ مَعرِفَتهِ الله جَلَّ وَ عَزّ وَ مَعرِفَتِه رَسُولُ الله اَفضَل مِن بغُضِ الدُّنیا» هیچ کاری بعد از معرفت خدا و رسولش برتر از بغض دنیا نیست. کسی که عاشق دنیا بشود، از خیلی حقایق و خوبی ها باز می ماند. دلش وابسته و دلبسته به این دنیا می شود. برای هر کسی هم دنیا یک جلوه ای دارد. من باید خودم در زندگیم کنکاش کنم تا ببینم یاد چه چیزی در من به قدری بزرگ است که باعث می شود یاد امام زمان علیه السلام را فراموش کنم.
روایت سوم:
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «هرکس از چیزی بیزار باشد، دوست ندارد به آن نگاه کند و دوست ندارد از آن نزدش یادی شود.» رسول خدا صلوات الله علیه وآله همین گونه بودند. ایشان دوست نداشتند به دنیا نظر کنند و از دنیا پیش ایشان یادی شود. از خداوند متعال تقاضا می کنیم که کمک کند تا یاد دنیا و هر جلوه ای که دارد، از دل ما دور شود. از آن طرف خودمان هم تلاش کنیم که این ارتباط مهم یعنی محبت، عشق و علاقه به امام زمان علیه السلام مستحکمتر شود. باید تلاش کنیم با مستقر کردن بغض دنیا در دل، بتوانیم این مانع محبت را هم بزداییم.
چهارمین مانع: بزرگ دیدن دیگران
برای اینکه این مانع را بهتر بشناسیم، به چهارمین مفهوم ارتباط برگردیم. چهارمین نوع از انواع ارتباط که برای شناسایی مفهوم ارتباط عرض کرده بودم، ارتباط از جنس استغاثه و استمداد است. در استغاثه و استمداد نکته مهم این است که من به سمت امام زمان علیه السلام دست گدایی دراز کنم. اوست که حجت خداست و به اذن خدا می تواند گره گشایی از خلق بکند. اگر کسی امام زمان علیه السلام را کوچک دید، با ایشان بیگانه شد، به او دل نبست و یادی از ایشان نکرد، خواه یا ناخواه یاد دیگر چیزها در دل او زنده می شود و دیگران در نظر او بزرگ می شوند.
یک تعبیری حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه دارند، تعبیر بسیار جالبی است. درباره عثمان بن حُنیف که یکی از بزرگترین شیعیان آن حضرت بوده است، می فرمایند: «او برای من بسیار عزیز و دوست داشتنی بود. به این خاطر که دنیا در نظر او کوچک بود. «کانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی» من در گذشته برادری عزیز داشتم (که شارحین گفته اند، عثمان بن حُنیف است). آنچه او را در نظر من بزرگ کرده بود، کوچکی دنیا در نظر او بود.
در خطبه متقین، حضرت امیر علیه السلام ویژگی متقین را می فرمایند:
«عَظَّمَ الخَالِقِ فِی اَنفُسِهِم فَصَغِرَ مَا دُونَهُم فِی اَعیُنِهِم»
خدا در نظر آنها بزرگ است، بنابراین غیر خدا کوچک می شود. اینکه می فرماید خدا در نظر آنها بزرگ است یا آنکه می فرمایند دنیا در نظر او کوچک بود، این یک راه حل و کلید طلایی است برای من تا در ارتباط با امام زمانم دنیا را کوچک ببینم و هر چه غیر او هست را نادیده بگیرم. هرچه خدا و خدایی است، بزرگ است و هر چه غیرخدا و خدایی است، کوچک است. امام زمان علیه السلام حجت خدا و ولی اوست. بنابراین بزرگ است. اگر او بزرگ است به عظمت خدا و اگر او دست گشاده الهی درمیان خلق است، من به سمت او حرکت کنم و از او گدایی کنم و از او طلب کنم و نوکری او را داشته باشم. او حتماً برای من آقایی و سروری خواهد کرد.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده پروری داند!
اگر من او را به راستی سلطان عالم و خلیفه خدا بر روی زمین دانستم و نوکری او را سرمشق خودم کردم، دیگر خیالم راحت می شود نوکر کسی شده ام که پادشاه عالم است و قطعاً نوکری او افتخار دوسرا است. او هم در دنیا و هم درآخرت برای من آقایی و سروری خواهد کرد.
در روایتی اینگونه امام صادق علیه السلام عرض ادب می کنند به محضر مقدس فرزندشان حجت بن الحسن علیه السلام ( امام زمان علیه السلام از امامان اثنی عشر برتر استف جز از امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام). امام صادق علیه السلام اینگونه عرض ادب می کنند و می فرمایند:
«لَو اَدرَکتُهُ لَخَدمتُهُ اَیّامِ حَیاتِی»
اگر من زنده بودم و دوران او را درک می کردم، تمام روزگار عمرم را خدمت و نوکری او می کردم. این امام صادق علیه السلام، حجت خدا و معصوم است که اینگونه آرزو می کند. حال من چه وظیفه ای دارم؟ اگر به راستی در دوران غیبت ایشان نوکری او را کردم و به هر شکلی نام و یاد او را گسترش دادم، دشمنان او را سرکوب کردم، دفاع از عقاید شیعیانش کردم و به شکلی رضایت آن حضرت را جلب کردم و لبخند رضایت و خرسندی را بر لبان مبارکشان نشاندم، این می تواند بزرگترین خدمت باشد. اگر این خدمت آمد، من خیالم راحت می شود که به هیچ چیزی نظر نکنم و همه چیز را در کنار و جنب حجت خدا کوچک ببینم. اما افسوس که کوتاهی ما درباره حجت بن الحسن علیه السلام زیاد است. پیغمبر راجع به حجت خدا، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: او جَنبُ الله است. مبادا کسی در قیامت حسرت بخورد که چرا درباره جَنبُ الله کوتاهی کرده است. «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ» (سوره زمر، آیه 56)
مبادا من و شما حسرت بخوریم که چرا درباره حجت بن الحسن علیه السلام کوتاهی کردیم؟ در دوران غیبت یاد او را فراموش کردیم، تلاشی نکردیم، عرض ادبی نداشتیم. میلاد او گذشت و کاری برایش نکردیم. قدمی برنداشتیم. قلمی نزدیم و درهمی به پای او نریخته و خرج او نکردیم. اگر این کوتاهی در کارنامه ما ثبت بشود، یعنی اینکه من نباید توقع خیر و برکت در زندگیم را داشته باشم. گرچه آن آقا بزرگوار است و عنایت میکند اما این شرط ادب نیست. از آن طرف اگر من کوچکی کردم و برنامه زندگی خودم را از صبح تا به شب نوکری او قرار دادم، خیر و برکت بسیاری شامل او می شود و خوشا به حال کسی که خودش را وقف امام زمان علیه السلام کند. روایتش را در جلسه قبل خواندم.
شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام و گفت: ما خودمان را برای این امر فرج شما وقف کردهایم. «لَقَد تَرَکنا اسواقَنا اِنتِظاراً لِهذا الاَمرِ». بعد آقا فرمودند: آیا گمان میکند کسی که خودش را برای ما حبس کند، خدا برای او گره گشایی نمیکند؟ «اَتَری مَن حَبسَ نَفسَهُ عَلَی الله لَا یَجَعلُ اللهِ لَهُ مَخرَجا، واللهِ لَیَجعَلنَ له مخرجاً». اگر کسی واقعاً خودش را وقف امام زمان کرد، صبح تا به شب نوکری او را شغل خودش قرار داد، آقا برای او آقایی میکند و بعد دیگر آن مانع اصلی که بر سر راه ارتباط استمدادی و استغاثهای است، برداشته میشود. مانع اصلی بر سر راه استمداد و استغاثه چیست؟ همین که عرض کردم. اینکه ما دیگران را بزرگ ببینیم، چیزهای دیگر را در نظر خومان جلوه بدهیم و بیاراییم. او را کوچک بشماریم و از او کمک نخواهیم و خودمان را صرف چیزهای دیگر بکنیم؛ خرج چیزهای دیگر بکنیم و خودمان را به ثمن بخس بفروشیم. برادران یوسف او را از چاه درآوردند و به ثمن بخس فروختند. قرآن میفرماید: «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ». در روایت فرمودند: حاضر شدند چند دانه درهم بگیرند و برادرشان یوسف را با آن جمال و زیبایی به بردگی بفروشند. در حالی که در مصر او را به وزنش طلا دادند و خریدند. ببینید اگر برادران یوسف قدر او را ندانستند، از ارزشش کم نشد. آن هایی ضرر کردند که یوسف را از دست دادند.
عزیزان! ما ضرر کردهایم که یوسف زهرا را از دست دادهایم. او را به هزار و یک بهانه فروخته ایم. به چیزهای واهی، به گناه، غفلت، به آلودگی هایی که خودمان هم میدانستیم آلودگی است و زندگی ما را به پلیدی و پلشتی میکشد اما دست برنداشتیم، فروختیم. او ضرر نکرد. این ما هستیم که ضرر کردیم. «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ»
حالا آیا رویمان میشود از آن حضرت استغاثه و استمداد داشته باشیم؟ خیلی سخت است. اما اگر کسی در روزگار خودش یاد آن حضرت را داشته باشد و همیشه رضایت آن حضرت را مدنظر خودش داشته باشد و کاری نکند که دل امام زمان برنجد، گناه را از زندگی خودش دور کند که امیدواریم خدا عنایت بکند این توفیق شامل حال همه ما بشود، آن موقع رویمان میشود به حجت بن الحسن علیه السلام رو بزنیم. از حضرت گدایی بکنیم و در سختیها دست استمداد به سمتش دراز بکنیم. به عبارت دیگر باید خودمان مانع ارتباط و استغاثه و استمداد را دور کرده و بعد با رعایت تقوا در جلب رضایت آن حضرت قدمی برداریم.
امیدواریم که این مباحث مفید بوده باشد. ان شاءالله که این مطالب مورد استقبال شما بزرگواران قرار بگیرد. در این چهار جلسه سعی شد نکاتی تقدیم شود که از یک طرف بعد عملی و از طرف دیگر بعد شناختی داشته باشد و در مجموع همه ثواب این چهار جلسه را تقدیم میکنیم به محضر مقدس و مبارک مادر حضرت ولی عصر خاتون دو سرا، حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها. از آن حضرت تقاضا می کنیم که به آقازاده عزیزشان سفارش کنند که حجت بن الحسن روحی له الفداء نگاه پدرانه ویژه ای به ما داشته باشند. امیدواریم که ان شاءالله عنایات آن حضرت شامل حال همه ما بشود.
خدانگهدار
وَلسَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَهُ الله وَبَرَکَاتُهُ
دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره ۱۵۲ – پیوند مهدوی – جلسه چهارم
دانلود فایل PDF کارگاه آموزشی شماره ۱۵۲ – پیوند مهدوی – جلسه چهارم
برچسب:امام عصر, پیوند, مهدوی, نیمه شعبان