• دوره‌های آنلاین
    • مهارت های فردی
    • مهارت های نویسندگی
    • مهارت های معرفتی
    • مهارت های تبلیغی
    • مهارت های فنی و حرفه ای
  • دوره‌های آفلاین
    • مهارت‌های فردی
    • مهارت‌های نویسندگی
    • مهارت‌های معرفتی
    • مهارت‌های تبلیغی
    • مهارت‌های فنی‌و‌حرفه‌ای
  • کارگاه های آموزشی صوتی
    • نیمه شعبان
    • غدیر
    • محرم
    • فاطمیه
  • مجالس اینترنتی
    • مجالس نیمه شعبان
    • مجالس غدیر
    • مجالس محرم
    • مجالس فاطمیه
  • طوفان فکری
    • طوفان فکری نیمه شعبان
    • طوفان فکری غدیر
    • طوفان فکری محرم
    • طوفان فکری فاطمیه
    • سبد خرید

      0
    سوالی دارید؟
    0717 779 936 98+
    GroupSafiran@gmail.com
    • ورود / عضویت
    گروه آموزشی سفیران
    • دوره‌های آنلاین
      • مهارت های فردی
      • مهارت های نویسندگی
      • مهارت های معرفتی
      • مهارت های تبلیغی
      • مهارت های فنی و حرفه ای
    • دوره‌های آفلاین
      • مهارت‌های فردی
      • مهارت‌های نویسندگی
      • مهارت‌های معرفتی
      • مهارت‌های تبلیغی
      • مهارت‌های فنی‌و‌حرفه‌ای
    • کارگاه های آموزشی صوتی
      • نیمه شعبان
      • غدیر
      • محرم
      • فاطمیه
    • مجالس اینترنتی
      • مجالس نیمه شعبان
      • مجالس غدیر
      • مجالس محرم
      • مجالس فاطمیه
    • طوفان فکری
      • طوفان فکری نیمه شعبان
      • طوفان فکری غدیر
      • طوفان فکری محرم
      • طوفان فکری فاطمیه
    • سبد خرید

      0

      غدیر

      • خانه
      • بلاگ
      • غدیر
      • کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم

      کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم

      • ارسال شده توسط پشتیبان سفیر 1
      • دسته بندی غدیر, کارگاه های آموزشی صوتی
      • تاریخ 13 تیر 1398
      • نظرات 0 نظر
      https://old.safirangroup.com/wp-content/uploads/2020/03/155.-mohandesi-tabligh-01.mp3

      بسم الله الرحمن الرحیم

      وَ صَلّی اللهُ عَلی سَیّدِنا وَ نَبیِّنا اَباالقاسِمِ مُحَمّد صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّم وَ عَلی اَهلِ بَیتِه وَ اللَّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین

      پاسخ به شبهات و سوالات در باب تبلیغ را توسط حضرت آیت الله میلانی که عمری را در مسأله امامت گذارده اند، بشنویم. چرا که با روشنگری‌هایی که ایشان انجام داده اند، افراد بسیاری توسط مباحث ایشان مستبصر و آگاه شده اند. از حضرت استاد دعوت می کنم که به جایگاه تشریف بیاورند و ما هم سوالات خود را شروع کنیم با صلوات بر محمد و آل محمد.
      تقاضا می کنم از آیت الله میلانی به عنوان مقدمه ان شاءالله مطالبی را بیان بفرمایند تا برویم سراغ سوالات.

      بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
      اَلحَمدُلِله رَبّ العالَمین وَ الصّلاهُ وَ السّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه وَ اَشرَفِ بَریّتِه مُحَمّد وَ آلِه الطّاهِرین. لاسیّما بَقیّهِ الله فِی الاَرَضین وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الاَوّلینَ وَ الآخِرین

      از آن جهت که بنده خودم را در مقام خدمت به امامت و ولایت اهل بیت علیهم الصلاه و السلام می بینم و از سوی دیگر شما را افراد مشتاق به مباحث امامت و ولایت می بینم، لازم دانستم پیشنهاد اینکه یک ساعتی در خدمت شما باشیم را بپذیرم که اگر پرسش هایی وجود دارد، تا آنجا که بنده آمادگی داشته باشم، پاسخ ها را خدمت شما عرض کنم. سؤالات را مطرح بفرمایید در خدمتتان هستیم.

      • این زحمت هایی که تا به حال در مباحث کلامی کشیده شده و الان هم ادامه دارد و باز غدیرستان همت خود را بر تربیت مبلغین غدیر گذاشته، چه تأثیری بر مخالفین این مباحث مربوط به غدیر گذاشته است؟
      • اینکه شما در غدیرستان چه کردید و تا چه اندازه برنامه های شما تأثیر داشته به طور تفصیل خودتان بهتر می دانید. آنچه که بنده می دانم، خب اجمالاً خبر دارم ولکن عرضی که می کنم این است که زمان ما، زمان کار است. در این زمان همه باید برای امیرالمؤمنین علیه السلام کار کنند. چه در خصوص حدیث غدیر و یا در جهت دلایل دیگر امامت امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، بایستی همه کار کنند. هر کسی به هر مقداری که آمادگی و استعداد دارد و می تواند، باید در این جهت وقت و فکر بگذارد یا اموالی را خرج کند. به نظر من تکلیف است و یقیناً تأثیر دارد. چرا که در جامعه افرادی هستند که وقتی برای آنها مطالب به طور منطقی و مستدل و با متانت بیان شود، یقیناً پذیرای این مطالب خواهند بود. اهل ایمان، ایمانشان تقویت می ‌شود و مخالفین هم اگر اهل تحقیق و انصاف باشند، مطلب مستدل و مستند را می پذیرند.
      • البته همه‌ ما مأمور به وظیفه هستیم. نتیجه دست خود خدا است.
        فقط دلمان می خواهد یکی از خاطرات شیرین در رابطه با تأثیر کارهای تبلیغی خودتان را برای ما بفرمایید که باعث قوت قلب دوستان شود.
      • بنده نباید از خودم و یا کارهای خودم تعریف کنم. دیگران باید بگویند. ولی انقدر به شما عرض کنم که عده کثیری از کسانی که وارد تشیع شدند، به تعبیر ما مستبصر شده اند. چه از تحصیل کرده های دانشگاهی و چه از تحصیل کرده های حوزوی آن ها، به برکت نوشته های بنده مستبصر شدند. چه در داخل ایران و چه در کشورهای مختلف. بنده چون شما فرمودید خاطره ای را عرض کنم. قرآن هم می فرماید: «واَمَّا بِنِعمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّث».

       در یکی از سفرهای حج در مسجدالحرام با برخی از بستگان نشسته بودیم. آقایی وارد شد که افرادی که پیش بنده نشسته بودند، ایشان را می شناختند. اما بنده او را نمی شناختم. آن ها به احترام او برخواستند. من هم تبعاً برخواستم. وقتی او به طرف ما آمد، با آن آقایان معانقه و مصافحه کرد و دست بنده را گرفت و بوسید. همراهانم از او پرسیدند مگر این شخص را می شناسی که نسبت به او تواضع کردی؟ ایشان فرمودند: «کیف لا اعرفه و هو سبب فاستبصاری.» بعد رو کرد به بنده و گفت: «انت تجلس فی بیتک و تنشر هذه الکتب فی العالم. و ما تدری ماذا تفعل بهذه الکتب بالقلوب الناس.» تو در خانه ات نشسته ای و نوشته های خود را در دنیا پخش می کنی و نمی دانی این نوشته ها بر قلوب مردم چه می کند. این کسی است که از علمای الأزهر است؛ یعنی فارق التحصیل دانشگاه الأزهر مصر است. سنش از من هم بیشتر بود و الان مقیم آمریکا است. ایشان یکی از بزرگان علمای اهل سنت و بلکه وهابی در آمریکا بود و چند مسجد در آنجا ساخته. این شخص به برکت نوشته جات بنده مستبصر است و اکنون به وسیله او خیلی ها مستبصر شده اند. به نام شیخ مصباح الدرینی. ایشان هنوز هم در قید حیات هستند. این یکی از موارد است.

      • خیلی متشکرم. البته همه می دانیم بسیاری از مستبصرین اصلاً جرأت اینکه ایمان خود را اظهار کنند، ندارند به دلیل عدم امنیت جانی. لذا با این که مستبصر هستند ولی سکوت کرده اند. سؤال بعدی این است که برای تأثیر بیشتر تبلیغ در عصر ما که عصر تکنولوژی است، از چه روش هایی می توانیم استفاده کنیم؟
      • مطلب اول این است که در تبلیغ با متانت حرف بزنیم و رفتار کنیم. چرا که اشخاصی که با آن ها می خواهیم صحبت کنیم، یا از شیعیانند یا از مخالفین. اگر از شیعیانند که فرزندان اهل بیت به شمار می آیند، فلذا باید با ایشان مؤدبانه و با محبت برخورد کنیم و ایمانشان را تقویت نماییم تا معرفتشان نسبت به اهل بیت بیشتر شود. در نتیجه تقویت ایمان در فضای امروز تحت تأثیر شبهات و تشکیکات قرار نگیرند. با مخالفین هم اگر رو به رو شدیم، باید متانت و ادب را در بحث رعایت کنیم.

      مطلب دوم این است که هرگاه از ما مدرک خواستند و سند بر گفته هایمان از ما مطالبه کردند، سندی قوی ارائه کنیم. بنابراین هم با متانت با مردم حرف بزنیم، هم اسناد قوی ارائه کنیم. مخصوصاً اگر با مخالفین روبه رو شدیم، لازم است سند و مدرک معتبر قابل قبول به او ارائه کنیم. این چیزی است که بنده همیشه توصیه کردم. اگر به این دو شرطی که بنده امروز عرض کردم، عمل کنیم، یقیناً موفق خواهیم بود. البته کسانی هستند که قلبشان سیاه است و حرف زدن با آن ها اساساً فایده ندارد. «اِنَّکَ لا تَهدِی مَن اَحبَبتُ.» خب با این افراد کاری نداریم. آن ها بر راهی که رفتند، باقی بمانند و خودشان می دانند.

      • سؤال دیگری که می خواستیم از خدمت شما بزرگوار بپرسیم که در ضمن فرمایشات شما پاسخش گفته شد، این بود که در بحث های مختلفی که ما درباره غدیر داریم، آیا از نظر سندی ما به بحث بپردازیم یا تنها به متن و محتوا اکتفا کنیم که ظاهراً حضرت عالی سند را خیلی مهم می دانید.
      • باز به شما عرض بکنم؛ بنده طلاب خودم را اینچنین بار آوردم که اگر حدیثی را بخواهند استدلال کنند، آن حدیث از پنج جهت باید بحث شود. خوب دقت کنید چه عرض می کنم. هر حدیثی؛ چه حدیث غدیر یا حدیث منزلت و حدیث مدینه العلم باشد و یا هر حدیث دیگری پنج جهت باید در آن حدیث تمام شود.

      جهت اول:
      توجه به لفظ حدیث است و این که ما محور بحثمان کدام لفظ است؟ پیش از این خدمتتان عرض کردم لفظ حدیث غدیر را اینچنین ضبط کنید: «اَلَستُ اَولی بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم؟ قالُوا بَلی. قالَ فمَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهٌ». بنابراین امر اول می شود لفظ حدیث.

      جهت دوم:
      توجه به سند حدیث است. حدیث از نظر سندی باید طوری ارائه شود که طرف مقابل بپذیرد.

      جهت سوم:
      کیفیت استدلال به حدیث است. ما می گوییم در دلالت حدیث باید کاملاً دقیق باشیم. در کیفیت اقامه دلیل برای امامت امیرالمؤمنین علیه السلام از راه حدیث غدیر، از راه حدیث «اَنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِن مُوسی»، از راه حدیث «اَنَا مَدِینَهُ العِلمِ وَ عَلِی بَابُهَا» و امثال ذلک.

       جهت چهارم:
      باید آمادگی داشته باشیم که هم سؤالات و شبهاتی را که راجع به حدیث غدیر مطرح می کنند، خوب بدانیم و هم به پاسخ آن شبهات مسلط باشیم.

      جهت پنجم:
      برای حدیث غدیر معارض ذکر می کنند. معارضات حدیث غدیر را باید بدانیم و برای پاسخ به آن معارضات هم باید آماده باشیم.

      اگر در حدیث غدیر در این پنج جهت کار کنیم، آن وقت به جمیع جهات حدیث غدیر رسیدگی کردیم و آمادگی کامل داریم. بنده تا این ساعت سراغ ندارم کتابی درخصوص حدیث غدیر که هر پنج جهت را کاملاً استیعاب و رسیدگی کرده باشد، الا کتاب عبقات الانوار و هنوز قدر این کتاب نزد خواص و اهل کار مجهول است.

      • در فرمایشات حضرت عالی بوده که خداوند در آیه تبلیغ به جای «الله» واژه «ربک» را به کار برده؟
      • بله عرض کردم هر آیه ای را که استدلال می کنیم، چون کلام خداست، تمام حروف و الفاظ آن آیه و نکاتی که وجود دارد، تک تک باید رسیدگی شود. کلمه «رب» از اسماء خداوند متعال است. رب به معنای تعالی و برکت است. حالا به هر لفظی می خواهید بگویید! معنای رب این است. رب، آن کسی است که مدیریت می کند و رشد می دهد. شما اگر در لغت عرب کلمه رب را نگاه کنید، مثل همین کتاب مفردات راغب که از نظر بعضی بزرگان این کتاب مورد تأیید هست، رب به کسی گفته می شود که تربیت و رشد دادن شیئی را به عهده می گیرد.

      «رب» در این آیه مبارکه می‌خواهد اشاره کند (البته این چیزی است که من احتمال می دهم نمی توانم قرآن را تفسیر به رأی کنم ولی آن که بنده می فهمم، نکته دارد و بی جهت نیست.) و نکته اش این هست که در امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، رشد و پیشرفت و معنویت و تربیت و بار آمدن صحیح هست. اگر کسی الان این گلدان را درست رسیدگی کند و به موقع آب و کود و آفتاب دهد و … می گویند: این گلدان را خوب تربیت کرد و بار آورد. در اصول کافی متعدد روایت داریم که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «اَدَّبَنِی رَبِّی فأحسَنَ تأدِیبی». همچنان که مرا خداوند متعال خوب بار آورده، من نیز اهل بیت علیهم السلام را خوب بار آورده‌ام. خدا اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهم السلام را خوب بار آورده است. این همان تربیتِ بار آوردن است که ما در فارسی می گوییم. فلذا به احتمال عرض کنم این که به ذهن من می آید که کلمه «رب» در اینجا آمده نه کلمه الله یا الرحمن یا الرحیم و امثال ذلک نکته اش این باشد.

      • خیلی متشکرم. ضمن عرض تشکر و خسته نباشید خدمت حضرتعالی؛ سؤالی مطرح شده در رابطه با آیه ابلاغ، قول خداوند به پیامبراکرم صلوات الله علیه داده که «وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» خدا تو را از شر این مردم و بدخواهان حفظ می کند. اما بلافاصله ترور پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله شهادت ایشان را می بینیم و مصائبی که بعدا بر سر اهل بیت علیهم السلام آمده. آیا این اتفاقات با این آیه شریفه تناقض ندارد؟
      • چون قرآن است، هیچ روایتی با قرآن تناقض پیدا نمی کند. باز در آیه دقت بکنیم: «واللهُ یَعصِمُکَ» خدا تو را حفظ می کند. نفرمود خدا شریعت یا دین تو را حفظ می کند. معلوم می شود که این ها نقشه داشتند که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را به قتل برسانند و این با روایاتی که بیان می کند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را مسموم کردند، منافات ندارد. مسمومیت غیر از به قتل رساندن است. همچنان که امیرالمؤمنین علیه السلام را به قتل رساندند و به شهادت رساندند. اگر مساله شهادت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه بر حسب روایاتی که داریم تمام شود، باز به اصطلاح شهادت از طریق مسمومیت غیر از شهادت از طریق شمشیر است. اگر یادتان باشد، امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از خطبه هایشان فرمودند: خدایا این ها جان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را قصد کرده بودند. می خواستند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را به قتل برسانند اما موفق نشدند. خدایا پیغمبر صلی الله علیه و آله را تو بردی. اما این ها دارند انتقام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را از ما می گیرند.

       تحقیقاً این ها بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، قتل امیرالمؤمنین علیه السلام را قصد کرده بودند؛ همچنانی که نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین نیت را داشتند. یعنی همان داستان عاشورا که اتفاق افتاد از قبل مطرح بوده، پیش نیامد و نتوانستند. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اشاره می کنند به خداوند متعال که خدایا من حسن و حسین علیهم السلام را به تو سپردم. تا وقتی من هستم به قول ما داغ شان را بر دلم مگذار. این در خطبه های امیرالمؤمنین علیه السلام وجود دارد که بنده در بعضی از نوشته هایم، نوشته ام و چاپ شده. پس اجمالاً هیچ تعارض و تناقضی وجود ندارد بین «والله یعصمک» و بین اینکه روایاتی که داریم که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را مسموم کردند.

      • بله خیلی متشکرم. یکی از سؤالاتی که مطرح شده و خیلی هم مخالفین این را درشتش می کنند و در تبلیغات خودشان به شیعیان می گویند این است که مگر می شود 120 هزار نفر در طی چند روز در غدیر خم بیعت بکنند و در کمتر از دو ماه همان ها بشوند دشمن؟ این را چگونه می شود جمع کرد؟
      • بله می شود و شده. اولاً همه آنها دشمن نشدند و این عبارتِ باز درست نیست. گروهی از آنهایی که بیعت کردند در روز غدیر خم، بی شک نقشه و طرح داشتند. برنامه و مقاصدی داشتند. اما گروهی دیگر از روی ترس و ارعاب و تهدید کنار رفتند و یا رأی خود را فروختند و گروهی که از اصحاب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام هم بودند، مأمور به تقیه و سکوت بودند. پس ببینید اینهایی که بیعت کردند، چند دسته شدند. برای مثال یکی از کسانی که با سقیفه مخالفت کرد، ابوسفیان بود. ابوسفیان بزرگ بنی امیه بوده­­ و خودش قدرتی بوده ­است. عده ای داشته و اعلان مخالفت کرده ­است. اما با او جلسه­ای گذاشتند، به او وعده­هایی دادند، سکوت کرد. بنابراین کسانی را وعده دادند و یا خریدند و یا تطمیع کردند و آن­ها وادار به سکوت شدند. کسانی از روی ارعاب و تهدید سکوت کردند. کسانی به امر امیرالمؤمنین علیه السلام از روی تقیه سکوت کردند و اهالی مدینه که انصار باشند، مقاصد خودشان را داشتند که صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه­ شان خطاب به آن­­ها مطالبی فرمودند. آن­ها با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرارداد داشتند که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مواظب اهل بیت علیهم السلام باشند. قول دادند به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همچنان که از اهل بیت خودشان و خانواده­های خودشان دفاع می­کنند، از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هم دفاع کنند ولی این کار را نکردند، چرا که اغراض خودشان را داشتند. این در منابع اولیه وجود دارد که به اغراضشان نرسیدند. دوباره دعوت کردند به بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام. اما دیگر دیر شده ­بود.

       خود قرآن برای ما داستانی را تعریف می­کند که بنی اسرائیل تحت سلطه­ فرعونیان در فشار و شکنجه بودند. غیر از این است؟ خب دعا کردند و توسل کردند و خدا حضرت موسی علیه السلام را فرستاد و بالاخره خداوند متعال فرعون را سرنگون کرد و حضرت موسی علیه السلام پیروز شد.

      «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا»

      بهترین امت حضرت موسی علیه السلام همین هفتاد نفر بودند. زمانی که حضرت موسی علیه السلام به طرف طور برای مناجات رفت، این هفتاد نفر را دست حضرت هارون سپرد. قرآن در سوره طه و غیر سوره­ طه داستان را مفصل بیان کرده ­است. پس چطور شد که این­ها توسط آن سامری گوساله پرست شدند؟ فلذا می­شود که در عرض چند ساعت بهترین قوم حضرت موسی علیه السلام از خداپرستی به گوساله پرستی برگردند. حتی هارون علیه السلام را هم می­خواستند به قتل برسانند. در قرآن آمده­ است، پس می­شود. در امم سابق واقع شده­ است، در این امت هم واقع شده­ و مکرر هم نظیرش در تاریخ اسلام اتفاق افتاده ­است. خود اهل کربلا، اهل عراق مگر نامه ننوشتند برای سیدالشهدا علیه السلام و دعوت کردند از سیدالشهدا علیه السلام برای آمدن به کربلا؟ خب این ها که مسلَّم است. مگر با حضرت مسلم بیعت نکردند؟ مگر مطابق اسنادی که داریم چند هزار نفر پشت سر حضرت مسلم نماز نخواندند؟ چه طور شد که مسلم تک و تنها ماند؟! در کوچه­ها سرگردان ماند؟ پس در تاریخ نمونه­ هایی داریم و هکذا در زمان ­های بعد نمونه­ های متعددی وجود دارد. بله این اتفاق می ­افتد اما می­تواند عوامل و اسباب مختلفی داشته باشد.

      • خیلی استفاده کردیم. جامع و کامل و خوب حضرت استاد جواب دادند. باز این سوال مطرح است. وقتی تبلیغات دشمن کم و بیش کار خودش را می ­کند به خصوص روی افرادی که ایمانشان ضعیف و آشنایی ­شان کمتر است، تأثیر خودش را بر عوام جامعه می گذارد. مثلاً الان یکی از حضار سؤال کردند که این بحث عرب و عجم را که پیش می­کشند، روی عوام خیلی أثر می­گذارد. من خیلی عذر می ­خواهم که این طور صریح حرف نامربوط آن­ها را می ­زنم ولی می­خواهیم جواب کوتاه و قانع کننده ­ای از حضرت عالی داشته ­باشیم. می­گویند این­ها یک دعوا­هایی بوده ­است بین عرب­ها چه ربطی به ما دارد؟
      • ریشه این برمی­گردد به صدر اسلام و ریشه‌ های واضحی دارد که در تاریخ به ثبت رسیده. یک فرد محقق می ‌تواند این ریشه‌ ها را پیدا بکند و ریشه ‌یابی این مسأله کار سختی نیست. این که چه کسانی دامن زدند به این قضیه و این مسأله را توسعه دادند و چطور شد که تا به اینجا رسیده؟ البته چنین قضیه‌ای وجود دارد اما ریشه دارد در تاریخ و من الان بیشتر از اینکه اشاره کردم، نمی‌توانم توضیح بدهم. کسانی که اهل تحقیق هستند، می‌توانند ریشه یابی کنند، به صدر اسلام برمی ‌گردد.
      • سؤال دیگری که دوستان مطرح کردند، در شرایط کنونی جامعه ما به خصوص در مرزها،‌ شیعه و سنی با هم دیگر زندگی می ‌کنند. حال خود بنیاد امامت و به طور کلی شیعه برای شیعیان آن مناطق چه کاری انجام داده اند که این ها بتوانند در مقابل شبهات استقامت بکنند و پاسخ داشته باشند؟
      • بله ما برنامه ‌مان این هست که کار مثبت انجام بدهیم. الان هم عرض کردم طلاب ما و فضلای ما به این دو شرطی را که الان عرض کردم، مقید هستند و پایبند به این روش هستند و آنهایی هم که در آنجاها زندگی می‌کنند، بر دو قسم هستند که باز هم اشاره کردم. یک قسم کسانی هستند که واقعا منطق و استدلال و بحث درست را می ‌پذیرند. خوب انسان می ‌نشیند و با آنها مستند و مؤدب و بامتانت صحبت می کند. یک قسم کسانی هستند که تعصب دارند. ما معمولاً گفته‌ ایم با متعصبین کاری نداشته باشید. ما به دوستان ‌مان سفارش کرده ‌ایم کسانی را که تعصب دارند، رها کنیم. کسانی را که آمادگی دارند، بر اساس منطق و استدلال و برهان با آنها وارد بحث شوید. من توصیه کردم که در ابتدا خودمان وارد بحث نشویم. اگر آنها تقاضا کردند، وارد بحث شویم. ما نمی ‌رویم آنجا به خاطر اینکه خودمان درگیری ایجاد بکنیم. اما اگر خودشان سؤالی و شبهه ‌ای را مطرح کردند و در واقع خودشان تقاضا کردند. آن وقت است که ما با آن دو شرطی که عرض کردم وارد بحث می ‌شویم و خیلی هم مفید و مؤثر بوده.

      ما الان در زاهدان در بعضی از شهرهای سیستان و بلوچستان برنامه داریم. فضلای ما به آنجا می ‌روند و برنامه ‌هایشان را اجرا می ‌کنند. بعضی از ائمه‌ جمعه در آن شهرستان همکاری دارند و برنامه‌ های ما با اطلاع مقامات دولتی انجام می گیرد و موفق هم بوده اما با همان دو شرطی که عرض کردم.

      • یک سری سؤالات در رابطه با وحدت شیعه و سنی شده، چند تا سوال است که حضرت عالی الان به خوبی جواب دادید که تنش ایجاد نکنیم.
      • بله این عرضی که الان کردم، بهترین راه برای وحدت و تقارب بین شیعه و اهل تسنن است که اولاً ما خودمان ابتدا بحث را آغاز نکنیم و ثانیاً با آن ها حسن برخورد داشته باشیم. اگر خودشان تقاضای بحث کردند، با این دو قید، وارد بحث می‌شویم. بنابراین هیچ اختلافی و هیچ تفرقه ‌ای پیش نمی ‌آید. بحث است دیگر، هیچ کس با بحث مخالف نیست. هیچ احدی با بحث متین و علمی مخالفتی ندارد. هیچ احدی جلوی بحث را نمی ‌گیرد. بنابراین با این دو شرط اگر عمل بکنیم، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
      • سوال شده حدیث داریم: «شیعتنا العرب و عدونا العجم» این یعنی چه؟
      • این روایت کجا است؟!!
      • ننوشته ‌اند کجا است.

      یکی از سؤالات دیگری که مطرح کرده ‌اند، می‌ گویند ما وقتی به مخالفین یا افرادی که سؤال دارند، مطرح می کنیم که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره اتفاقاتی که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله افتاد، مأمور به سکوت بودند، این سؤال برای مخاطب پیش می آید که اگر مأمور به سکوت بوده‌اند، چرا حضرت زهرا سلام الله علیها سکوت نکرده ‌اند؟

      • این قضیه را باید درست متوجه بشویم. این جوری هم که بنده بیان می‌کنم به هیچ جا بر نمی‌خورد. خوب دقت کنید چه عرض می کنم. اصل قضیه چه بوده؟ اصل قضیه این بوده که در طول این ۱۰ سالی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه بودند، امیرالمؤمنین علیه السلام را همچنان به عنوان خلیفه و امام مسلمین بعد از خودشان معرفی کرده ‌اند. حالا با مکه کار نداریم. فعلا مدینه را عرض می‌ کنم که این ۱۰ سال پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هیچ گونه کوتاهی ‌ای در تبلیغ این قضیه نداشته‌ اند. کاملاً بیان کرده ‌اند. تا رسید به روز غدیر خم. در روز غدیر خم هم بیعت شد. این را همه می ‌دانند. این «بَخٍ بَخٍ لَکَ یا علی اَصحبَتَ مَولایَ و مولا کُلِّ مُومِنٍ وَ مُومِنَهٍ». در منابع معتبر موجود است. تلاش ‌هایی کردند تا واقعه‌ غدیر خم را و روز غدیر خم را به دست فراموشی بسپارند اما این تلاش‌ ها از نظر علمی بی ‌اثر شده. حتی یکی از تلاش ‌ها این بوده که آن دو نفر که گفتند: بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه که در منابع اولیه موجود است.

      در مقابلش این روایت را جعل کرده ‌اند که راوی از یک کسی می ‌پرسد، می ‌گوید: آیا ابوبکر و عمر در روز غدیر خم حضور داشتند؟ می ‌گوید: نه والله! حضور نداشتند! این را جعل کردند. همچنانی که جعل کردند که اساساً امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر خم نبودند و به این خاطر بود که بیعت آن دو نفر را مورد انکار قرار بدهند که نخیر نبودند این دو نفر. اینها فایده ندارد. این تلاش ها بی اثر است. غدیر خم و روز غدیر و حدیث را نمی توانند تضعیف بکنند. نه متنش را و نه سندش را و نه دلالتش را. بنابراین امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله بودند. اما همه می دانند و این در تاریخ از مسلّمات تاریخ است که جلسه سقیفه منعقد شد و چه کسانی بودند و در آنجا چه شد. همه اینها در منابع موجود است.

      امیرالمؤمنین علیه السلام در این شرایط چه باید می کردند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام در این شرایط بهترین راه و عاقلانه ترین کار را انجام دادند. ایشان بعد از این که از امر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه (کفن و دفن ایشان) فارغ شدند، به خانه شان رفتند و در اتاق شان نشستند. آن ها مردم را بر بیعت وادار کردند. کشان کشان مردم را به مسجدالنبی می آوردند برای بیعت! چند بار آمدند حضرت امیر علیه السلام را ببرند برای بیعت، امیرالمؤمنین علیه السلام از خانه بیرون نیامدند. در مسجد النبی مطرح شد که تا وقتی علی علیه السلام بیعت نکند، امر خلافت تمام نخواهد شد. لذا تصمیم گرفتند به هر قیمتی شده حضرت را برای بیعت بیاورند! تصمیم گرفتند و در منابع دست اول موجود است. در نوشته جات خود بنده از منابع دست اول نوشته ام و چاپ شده و ترجمه هم شده به زبان های دیگر، نگاه بکنید که دستور داده شد که او را هر چند کشان کشان بیاورید و اگر مقاومت کرد، او را به قتل برسانید. اگر امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از 15 قرن که ما در اینجا نشسته ایم، می گفتیم که خودشان آمدند، خودشان بیعت کردند. پس معلوم می شود آن برنامه بر حق بوده که حضرت امیر علیه السلام آمدند! اما خودشان نیامدند و ایشان را کشان کشان آوردند! که ما بعد از 15 قرن چه می گوییم؟ می گوییم امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نکردند و اگر بیعت کرده باشند، از روی اجبار و اکراه بیعت کردند. خب بیعت اکراهی هم اعتبار ندارد.

       در منابع نگاه بکنید. بنده از خودم یک کلمه نمی گویم. این را که دارم می گویم، دقیقا از منابع هست. بنا بر این بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که به پای خودشان نیایند. خب اگر به پای خودشان آمده بودند که نقض غرض می شد. صدیقه طاهره علیها السلام آمدند به این ها گفتند که اینجا خانه من است. من راضی نیستم وارد خانه بشوید. این هم خیلی طبیعی است. آن ها بی شک تصمیم شان را گرفته بودند. درِ خانه را فشار دادند و آن مسائل اتفاق افتاد. وارد شدند و کشان کشان بردند حضرت امیر علیه السلام را. وقتی این داستان را به این جوری که بنده عرض کردم از روی منابع خوب درک بکنیم، جای هیچ سؤالی باقی نمی ماند. این نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام  حضرت زهرا سلام الله علیها را فرستاده باشند. این نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام از ترس در خانه نشسته باشند. این نیست که حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند و خواستند با آنها درگیر بشوند! هیچ یک از اینها نبوده. دستور این بوده که به هر جوری شده، هرچند کشان کشان، بروید بیاورید. و حضرت نباید با پای خودشان می آمدند. اگر با پای خودشان می آمدند، امضاء شده بود آنچه که واقع شد. پس نباید می آمدند. لذا ما عرض کردیم بعد از 15 قرن می گوییم به اینکه ما تابع علی علیه السلام هستیم و علی علیه السلام بیعت نکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام اگر بیعت کرده باشند، بیعت اکراهی بوده و این اعتبار ندارد. لذا ما تابع ایشان هستیم.

      داستان حضرت زهرا سلام الله علیها هم این است. ایشان نیامده بودند که با کسی درگیر بشوند. از پشت در به این ها گفتند: اینجا خانه من است. راضی نیستم وارد این خانه بشوید. اما آن ها دستور داشتند که برنامه را اجرا بکنند. لامحاله در را فشار دادند و آنچه که می دانید، واقع شد. وارد شدند و کشان کشان حضرت امیر علیه السلام را بردند و عرض کردم در منابع وجود دارد که اگر مقاومت کرد، او را به قتل برسانید. تمام حرف این بوده که امیرالمؤمنین علیه السلام هم می خواستند، شمشیر نکشند و هم می خواستند به دنیا و نسل های آینده و تا روز قیامت اعلام بکنند که جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله منم. و این هدف امیرالمؤمنین امیرالمؤمنین علیه السلام تحقق پیدا کرده. این مقصد امیرالمؤمنین امیرالمؤمنین علیه السلام تحقق پیدا کرده. اما در این راه صدیقه طاهره سلام الله علیها و فرزندشان حضرت محسن علیه السلام هم صدمه دیدند و به شهادت رسیدند. این خلاصه مطلب. و شما اهل مطالعه و تحقیق باشید. به کتاب های دست اول مراجعه کنید. محققاً نگاه بکنید همه آنچه را که عرض کردم. به تفصیل بدست می آید و بنده فقط اشاره کردم.

      • خیلی متشکر. سؤالات دیگری هم هست که وقت به ما اجازه نمی ­دهد. به عنوان آخرین سؤال، دوست عزیزمان که آن حدیث شیعَتُنا العَرَب وَ عَدُوُّنا العَجَم را مطرح کردند، الان نوشته ­ای فرستاده ­اند. دو آدرس با عبارات مختلف داده ­اند. یکی از امام صادق علیه السلام: «نَحنُ قُرَیش وَ شیعَتُنا العَرَب وَ عَدُوُّنا العَجَم» جلد ششم سفینه، صفحه 166. یکی هم روایتی است از کتاب اصول کافی جلد هشتم، صفحه 168: «نَحنُ بَنوهاشِم وَ شیعَتُنا العَرَب وَ سائِرُ النّاس الأعراب»
      • آن فاضل محترمی که این سؤالات را مطرح کردند، الان هم آدرس می­دهند. دستشان درد نکند. اما زحمت بکشند به سند این روایت نگاه بکنند ببینند معتبر است یا نه. والسلام.
      • خداوند متعال همه­ ما را هم به علم و هم به تحقیق و هم به عمل صالح و هم به خدمت­گزاری اهل بیت علیهم السلام و ترویج و احیای امرشان موفق بدارد. خداوند متعال همه­ ما را در این راه ثابت قدم بدارد و جزو خدمت­گزاران قرار بدهد. به اعتقاد من در این زمان اگر کسی برای امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان و قلم و تدریسش یا در هر بعدی که انگیزه و استعداد دارد، خوب کار بکند، می­تواند خدمت­گزار باشد و به نظر من اجرش در این زمان کمتر از اجر اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نخواهد بود.

      خداوند متعال همه­ ما را موفق بدارد که در این راه هم ثابت قدم و هم قوی باشیم و هم خدمت مؤثر داشته­ باشیم و مورد رضای حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قرار بگیریم که اگر خوب کار بکنیم، قطعاً حضرت ما را دعا می­ کنند و دعای حضرت ولی عصر علیه السلام مستجاب است یقیناً.

      اللّهمَ عَجِّل فَرجه وَ سَهِّل مَخرَجَه وَ اجعَلنا مِن انصارِه وَ اعوانِه فی غَیبَتِه وَ حُضورِه وَ صلَّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین

      دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم – قسمت اول

      دانلود فایل PDF کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم – قسمت اول

      https://old.safirangroup.com/wp-content/uploads/2020/03/155.-mohandesi-tabligh-02.mp3


      وَ صَلّی اللهُ عَلی سَیّدِنا وَ نَبیِّنا اَباالقاسِمِ مُحَمّد صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّم وَ عَلی اَهلِ بَیتِه وَ اللَّعنُ الدّائِم عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین

      پاسخ به شبهات و سوالات در باب تبلیغ را توسط حضرت آیت الله میلانی که عمری را در مساله امامت گذارده اند، بشنویم. چرا که با روشنگری‌ هایی که ایشان انجام داده اند، افراد بسیاری توسط مباحث ایشان مستبصر و آگاه شده اند. از حضرت استاد دعوت می کنم که به جایگاه تشریف بیاورند و ما هم سوالات خود را شروع کنیم با صلوات بر محمد و آل محمد.

      تقاضا می کنم از آیت الله میلانی به عنوان مقدمه ان شاءالله مطالبی را بیان بفرمایند تا برویم سراغ سوالات.

      بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
      اَلحَمدُلِله رَبّ العالَمین وَ الصّلاهُ وَ السّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه وَ اَشرَفِ بَریّتِه مُحَمّد وَ آلِه الطّاهِرین. لاسیّما بَقیّهِ الله فِی الاَرَضین وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین مِنَ الاَوّلینَ وَ الآخِرین

      – از آن جهت که بنده، خودم را در مقام خدمت به امامت و ولایت اهل بیت علیهم الصلاه و السلام می بینم و از سوی دیگر شما را افراد مشتاق به مباحث امامت و ولایت می بینم. لازم دانستم پیشنهاد اینکه یک ساعتی در خدمت شما باشیم را بپذیرم که اگر پرسش هایی وجود دارد، تا آنجا که بنده آمادگی داشته باشم، پاسخ ها را خدمت شما عرض کنم، سوالات را مطرح بفرمایید. در خدمتتان هستیم.

      – این زحمت هایی که تا به حال در مباحث کلامی کشیده شده و الان هم ادامه دارد و باز غدیرستان همت خود را بر تربیت مبلغین غدیر گذاشته، چه تاثیری بر مخالفین این مباحث مربوط به غدیر گذاشته؟

      – اینکه شما در غدیرستان چه کردید و تا چه اندازه برنامه های شما تاثیرداشته، به طور تفصیل خودتان بهتر می دانید. آنچه که بنده می دانم خب اجمالاً خبر دارم. ولکن عرضی که می کنم این است که زمان ما، زمان کار است. در این زمان همه باید برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام کار کنند. چه در خصوص حدیث غدیر و یا در جهت دلایل دیگر امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام باشد، بایستی همه کار کنند و هرکسی به هر مقداری که آمادگی و استعداد دارد و می تواند، در این جهت وقت و فکر بگذارد یا اموالی را خرج کند. به نظر من تکلیف است و یقیناً تاثیر دارد، چرا که در جامعه افرادی هستند که وقتی برای آنها مطالب به طور منطقی و مستدل و با متانت بیان شود، یقیناً پذیرای این مطالب خواهند بود. اهل ایمان ایمان شان تقویت می‌شود و مخالفین هم اگر اهل تحقیق و اهل انصاف باشند، مطلب مستدل و مستند را می پذیرند.

      – البته همه ما مأمور به وظیفه هستیم. نتیجه دست خود خداست. فقط دلمان میخواهد یکی از خاطرات شیرین در رابطه با تاثیر کارهای تبلیغی خودتان را برای ما بفرمایید که باعث قوت قلب دوستان شود.

      – بنده نباید از خودم و یا کارهای خودم تعریف کنم. دیگران باید بگویند. ولی انقدر به شما عرض کنم عده کثیری از کسانی که وارد تشیع شدند؛ به تعبیر ما مستبصر شده اند چه از تحصیل کرده های دانشگاهی و چه از تحصیل کرده های حوزوی آن ها، به برکت نوشته های بنده مستبصر شدند. چه در داخل ایران و چه در کشورهای مختلف. بنده چون شما فرمودید خاطره ای را عرض کنم. قرآن هم می‌فرماید: «واما بنعمه ربک فحدث». در یکی از سفرهای حج در مسجدالحرام با برخی از بستگان نشسته بودیم. آقایی وارد شد که افرادی که پیش بنده نشسته بودند، ایشان را می شناختند. اما بنده او را نمی شناختم. آن ها به احترام او برخواستند. من هم تبعا برخواستم. وقتی او به طرف ما آمد، با آن آقایان معانقه و مصافحه کرد و دست بنده را گرفت و بوسید. همراهانم از او پرسیدند مگر این شخص را میشناسی که نسبت به او تواضع کردی؟ ایشان فرمودند: «کیف لا اعرفه و هو سبب فاستبصاری.» بعد رو کرد به بنده و گفت: «انت تجلس فی بیتک و تنشر هذه الکتب فی العالم. و ما تدری ماذا تفعل بهذه الکتب بالقلوب الناس.» تو در خانه ات نشسته ای و نوشته های خود را در دنیا پخش می کنی و نمی دانی این نوشته ها بر قلوب مردم چه میکند و ما تدری ماذا تفعل بهذه الکتب بقلوب الناس. این کسی است که از علمای الازهر است. یعنی فارق التحصیل دانشگاه الازهر مصر است. سنش از من هم بیشتر بود و الان مقیم آمریکا است. ایشان یکی از بزرگان علمای اهل سنت و بلکه وهابی در آمریکا بود و چند مسجد در آنجا ساخته. این شخص به برکت نوشته جات بنده مستبصر است و اکنون به وسیله او خیلی ها مستبصر شده اند. به نام شیخ مصباح الدرینی. ایشان هنوز هم در قید حیات هستند. این یکی از موارد است.

      – خیلی متشکرم، البته همه می دانیم بسیاری از مستبصرین اصلا جرات اینکه ایمان خود را اظهار کنند، ندارند. به دلیل عدم امنیت جانی. لذا با این که مستبصر هستند ولی سکوت کرده اند. سوال بعدی این است که برای تاثیر بیشتر تبلیغ در عصر ما که عصر تکنولوژی است، از چه روش هایی می توانیم استفاده کنیم؟

      – مطلب اول این است که در تبلیغ با متانت حرف بزنیم و رفتار کنیم. چرا که اشخاصی که با آن ها می خواهیم صحبت کنیم، یا از شیعیان‌اند یا از مخالفین. اگر از شیعیان‌اند که فرزندان اهل بیت علیهم السلام به شمار می آیند. فلذا باید با ایشان مؤدبانه و بامحبت برخورد کنیم و ایمان شان را تقویت نماییم تا معرفت شان نسبت به اهل بیت علیهم السلام بیشتر شود و در نتیجه تقویت ایمان در فضای امروز تحت تاثیر شبهات و تشکیکات قرار نگیرند. با مخالفین هم اگر رو به رو شدیم، باید متانت و ادب را در بحث رعایت کنیم.

      مطلب دوم این است که هرگاه از ما مدرک خواستند و سند بر گفته هایمان از ما مطالبه کردند، سندی قوی ارائه کنیم. بنابراین هم با متانت با مردم حرف بزنیم هم اسناد قوی ارائه کنیم. مخصوصا اگر با مخالفین روبه رو شدیم. لازم است سند و مدرک معتبر قابل قبول به او ارائه کنیم. این چیزی است که بنده همیشه توصیه کردم و به این دو شرطی که بنده امروز عرض کردم اگر عمل کنیم، یقینا موفق خواهیم بود. البته کسانی هستند که قلبشان سیاه است که حرف زدن با آنها اساسا فایده ندارد. «انک لا تهدی من اهبط». خب با این افراد کاری نداریم. آن ها بر راهی که رفتند، باقی بمانند و خودشان می دانند.

      – سوال دیگری که می خواستیم از خدمت شما بزرگوار بپرسیم که در ضمن فرمایشات شما پاسخش گفته شد، این بود که در بحث های مختلفی که ما درباره غدیر داریم، آیا از نظر سندی ما به بحث بپردازیم یا تنها به متن و محتوا اکتفا کنیم که ظاهرا حضرت عالی سند را خیلی مهم می دانید.

      – باز به شما عرض بکنم؛ بنده طلاب خودم را اینچنین بار آوردم که اگر حدیثی را بخواهند استدلال کنند، آن حدیث از پنج جهت باید بحث شود. خوب دقت کنید چه عرض می کنم. هر حدیثی چه حدیث غدیر یا حدیث منزلت و حدیث مدینه العلم باشد و یا هر حدیث دیگری پنج جهت باید در آن حدیث تمام شود.

      جهت اول:
      توجه به لفظ حدیث است که ما محور بحثمان کدام لفظ است؟ پیش از این خدمتتان عرض کردم لفظ حدیث غدیر را این چنین ضبط کنید:

      «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم قالوا بلی قال فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه»

      بنابراین امر اول می شود لفظ حدیث.

      جهت دوم:
      توجه به سند حدیث است، حدیث از نظر سندی باید طوری ارائه شود که طرف مقابل بپذیرد.

      جهت سوم:
      کیفیت استدلال به حدیث است، که ما می گوییم در دلالت حدیث، باید کاملا دقیق باشیم در کیفیت اقامه دلیل برای امامت امیرالمؤمنین علیه السلام از راه حدیث غدیر از راه حدیث «انت منی به منزله هارون به موسی» از راه حدیث «انا مدینه العلم وعلی بابها» و امثال ذلک.

      جهت چهارم:
      باید آمادگی داشته باشیم که سوالات و شبهاتی را که راجع به حدیث غدیر مطرح می کنند. خوب بدانیم، هم به پاسخ آن شبهات مسلط باشیم.

      جهت پنجم:
      برای حدیث غدیر معارض ذکر می کنند، معارضات حدیث غدیر را باید بدانیم و برای پاسخ به آن معارضات هم باید آماده باشیم.

      اگر در حدیث غدیر در این پنج جهت کار کنیم، آن وقت به جمیع جهات حدیث غدیر رسیدگی کردیم و آمادگی کامل داریم و بنده تا این ساعت سراغ ندارم کتابی در خصوص حدیث غدیر که هر پنج جهت را کاملا استیعاب و رسیدگی کرده باشد؛ الا کتاب عبقات الانوار و هنوز قدر این کتاب نزد خواص و اهل کار مجهول است.

      – در فرمایشات حضرت عالی بوده که خداوند در آیه تبلیغ به جای «الله» کلمه و واژه «ربک» بکار برده؟

      – بله عرض کردم هر آیه ای را که استدلال می کنیم، چون کلام خداست. تمام حروف و الفاظ آن آیه و نکاتی که وجود دارد، تک تک باید رسیدگی شود. کلمه رب از اسماء خداوند متعال است. رب به معنای تعالی و برکت است. حالا به هر لفظی می خواهید بگویید! معنای رب این است. رب آن کسی است که مدیریت می کند و رشد می دهد. شما اگر در لغت عرب کلمه رب را نگاه کنید، مثل همین کتاب مفردات راغب که از نظر بعضی بزرگان این کتاب مورد تایید هست. رب به کسی گفته می شود که تربیت و رشد دادن شیئی را به عهده می گیرد.

      رب در این آیه مبارکه می‌خواهد اشاره کند، (البته این چیزی است که من احتمال می دهم نمی توانم قرآن را تفسیر به رأی کنم آن که بنده می فهمم نکته دارد. بی جهت نیست.) و نکته اش این هست که در امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام رشد و پیشرفت و معنویت و تربیت و بار آمدن صحیح هست، اگر کسی الان این گلدان را درست رسیدگی کند، به موقع آب و کود و آفتاب دهد و امثال و ذلک، می گویند این گلدان را خوب تربیت کرد و بار آورد. در اصول کافی متعدد روایت داریم که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «ادبنی ربی فأحسن تأدیبی». همچنان که مرا خداوند متعال خوب بار آورده، من نیز اهل بیت علیهم السلام را خوب بار آورده‌ام. خدا اهل بیت و امیرالمؤمنین علیهم السلام را خوب بار آورده است. این همان تربیتِ بار آوردن است که ما در فارسی می گوییم. فلذا به احتمال عرض کنم این که به ذهن من می آید که کلمه رب در اینجا آمده نه کلمه الله یا الرحمن یا الرحیم و امثال ذلک نکته اش این باشد.

      – خیلی متشکر، ضمن عرض تشکر و خسته نباشید خدمت حضرتعالی، سوالی مطرح شده در رابطه با آیه ابلاغ، قول خداوند به پیامبراکرم صلوات الله علیه داده که «والله یعصمک من الناس» خدا تو را از شر این مردم و بدخواهان حفظ می کند، اما بلافاصله ترور پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و شهادت ایشان را می بینیم و مصائبی که بعدا بر سر اهل بیت علیهم السلام آمده، آیا این اتفاقات با این آیه شریفه تناقض ندارد؟

      – چون قرآن است، هیچ روایتی با قرآن تناقض پیدا نمی کند. باز در آیه دقت بکنیم «والله یعصمک» خدا تو را حفظ می کند، نفرمود خدا شریعت یا دین تو را حفظ می کند. «یعصمک» معلوم می شود که اینها نقشه داشتند که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را به قتل برسانند با روایاتی که بیان می کند که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را مسموم کردند، منافات ندارد. مسمومیت غیر از به قتل رساندن است، همچنان که امیرالمؤمنین علیه السلام را به قتل رساندند و به شهادت رساندند. «والله یعصمک من الناس» اگر آن مسأله، مسأله شهادت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه بر حسب روایاتی که داریم تمام شود، باز به اصطلاح شهادت از طریق مسمومیت غیر از شهادت از طریق شمشیر است. اگر یادتان باشد امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از خطبه های شان فرمودند که خدایا این ها جان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را قصد کرده بودند، می خواستند پیغمبر اکرم را به قتل برسانند، موفق نشدند، خدایا پیغمبر را تو بردی، اما اینها دارند انتقام پیغمبر اکرم را از ما می‌گیرند، تحقیقا این ها بعد از پیغمبر اکرم، قتل امیرالمؤمنین علیه السلام را قصد کرده بودند. همچنانی که نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها هم همین نیت را داشتند، یعنی همان داستان عاشورا که اتفاق افتاد، از قبل مطرح بوده، پیش نیامد، نتوانستند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه اشاره می کنند به خداوند متعال که خدایا من حسن و حسین علیهم السلام را به تو سپردم، تا وقتی من هستم به قول ما داغ‌شان را بر دلم مگذار. این در خطبه های امیرالمؤمنین علیه السلام وجود دارد که بنده در بعضی از نوشته هایم، نوشته ام و چاپ شده. اجمالا هیچ تعارضی و تناقضی وجود ندارد بین «والله یعصمک» و بین اینکه روایاتی که داریم که پیغمبر اکرم صلوات الله علیه را مسموم کردند.

      – بله خیلی متشکر. یکی از سؤالاتی که مطرح شده و خیلی هم مخالفین این را درشتش می کنند و در تبلیغات خودشان به شیعیان می‌گویند این است که مگر می شود 120 هزار نفر در طی چند روز در غدیر خم بیعت بکنند و در کمتر از دو ماه همان ها بشوند دشمن؟ این را چگونه می شود جمع کرد؟

      – بله می شود و شده. اولا همه آنها دشمن نشدند. این عبارت باز درست نیست. گروهی از آنهایی که بیعت کردند در روز غدیر خم، بی شک نقشه و طرح داشتند. برنامه و مقاصدی داشتند اما گروهی دیگر از روی ترس و ارعاب و تهدید کنار رفتند و یا رأی خود را فروختند و باز گروهی که از اصحاب پیغمبر اکرم صلوات الله علیه که اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام هم بودند، مأمور به تقیه و سکوت بودند. پس ببینید اینهایی که بیعت کردند، چند دسته شدند؟ برای مثال یکی از کسانی که با سقیفه مخالفت کرد، ابوسفیان بود. ابوسفیان بزرگ بنی امیه بوده­­ است و خودش قدرتی بوده ­است. عده و عددی داشته ­است و اعلان مخالفت کرده ­است اما با او جلسه ­ای گذاشتند، به او وعده­هایی دادند، سکوت کرد. بنابراین کسانی را وعده دادند و یا خریدند و یا تطمیع کردند و آن­ها وادار به سکوت شدند. کسانی از روی ارعاب و تهدید سکوت کردند. کسانی به امر امیرالمؤمنین علیه السلام از روی تقیه سکوت کردند و اهالی مدینه که انصار باشند، مقاصد خودشان را داشتند که صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه ­شان خطاب به آن­­ها مطالبی فرمودند. آن­ها با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرارداد داشتند که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مواظب اهل بیت علیهم السلام باشند. قول دادند به پیغمبر اکرم همچنان که از اهل بیت خودشان و خانواده ­های خودشان دفاع می­کنند، از اهل بیت رسول الله هم دفاع کنند ولی این کار را نکردند. چرا که اغراض خودشان را داشتند. این در منابع اولیه وجود دارد که بعد که به اغراضشان نرسیدند، دوباره دعوت کردند به بیعت با امیرالمؤمنین علیه السلام. اما دیگر دیر شده ­بود. ولکن خود قرآن برای ما داستانی را تعریف می­کند که بنی اسرائیل تحت سلطه فرعونیان در فشار و شکنجه بودند. غیر از این است؟ خب دعا کردند و توسل کردند و خدا حضرت موسی علیه السلام را فرستاد و بالاخره خداوند متعال فرعون را سرنگون کرد و حضرت موسی علیه السلام پیروز شد.

      «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا»

      بهترین امت حضرت موسی علیه السلام همین هفتاد نفر بودند. زمانی که حضرت موسی علیه السلام به طرف طور برای مناجات رفت. این هفتاد نفر را دست حضرت هارون سپرد. قرآن در سوره طه و غیر سوره طه داستان را مفصل بیان کرده­است. پس چطور شد که این­ها توسط آن سامری گوساله پرست شدند؟ فلذا می­شود که در عرض چند ساعت بهترین قوم حضرت موسی علیه السلام از خداپرستی به گوساله پرستی برگردند. حتی هارون علیه السلام را هم می­خواستند به قتل برسانند. در قرآن آمده­ است، پس می­شود. در امم سابق واقع شده­است، در این امت هم واقع شده­ است و مکرر هم نظیرش در تاریخ اسلام واقع شده ­است. خود اهل کربلا؛ اهل عراق مگر نامه ننوشتند برای سیدالشهدا علیه السلام و دعوت کردند از سیدالشهدا علیه السلام برای آمدن به کربلا؟ خب این ها که مسلَّم است. مگر با حضرت مسلم بیعت نکردند؟ مگر مطابق اسنادی که داریم چند هزار نفر پشت سر حضرت مسلم نماز خواندند؟ چه طور شد که مسلم تک و تنها ماند؟! در کوچه­ها سرگردان ماند؟ پس در تاریخ نمونه ­هایی داریم و هکذا در زمان ­های بعد نمونه ­های متعددی وجود دارد. بله این اتفاق می­افتد. اما می­تواند عوامل و اسباب مختلفی داشته باشد.

      – خیلی استفاده کردیم خیلی جامع و کامل و خوب حضرت استاد جواب دادند. باز این سوال مطرح است؛ وقتی تبلیغات دشمن کم و بیش کار خودش را می­کند، به خصوص روی افرادی که ایمانشان ضعیف است، آشنایی ­شان کمتر است، تأثیر خودش را بر عوام جامعه می گذارد. مثلاً الآن یکی از حضار سوال کردند که این بحث عرب و عجم را که پیش می­کشند، روی عوام خیلی اثر می­گذارد. من خیلی عذر می­خواهم که این طور صریح حرف نامربوط آن­ها را می­زنم ولی می­خواهیم جواب کوتاه و قانع کننده­ای از حضرت عالی داشته­باشیم. می­گویند این ­ها یک دعوا­هایی بوده ­است بین عرب­ها چه ربطی به ما دارد؟

      – ریشه این برمی­گردد به صدر اسلام و ریشه ‌های واضحی دارد و در تاریخ به ثبت رسیده. یک فرد محقق می‌تواند این ریشه‌ها را پیدا بکند و ریشه‌یابی این مسأله کار سختی نیست و چه کسانی دامن زدند به این قضیه و این مسأله را توسعه دادند و چطور شد که تا به اینجا رسیده. البته چنین قضیه‌ای وجود دارد اما ریشه دارد در تاریخ و من الان بیشتر از اینکه اشاره کردم، نمی‌توانم توضیح بدهم. کسانی که اهل تحقیق هستند، می‌توانند ریشه یابی کنند، به صدر اسلام برمی‌گردد.

      – سوال دیگری که دوستان مطرح کردند در شرایط کنونی جامعه ما به خصوص در مرزها،‌ شیعه و سنی با هم دیگر زندگی می‌کنند. حال خود بنیاد امامت و به طور کلی شیعه برای شیعیان آن مناطق چه کاری انجام داده اند که این ها بتوانند در مقابل شبهات استقامت بکنند و پاسخ داشته باشند؟

      – بله ما برنامه ‌مان این هست که کار مثبت انجام بدهیم. الان هم عرض کردم طلاب ما و فضلای ما به این دو شرطی را که الان عرض کردم، مقید هستند و پایبند به این روش هستند و آن هایی هم که در آنجاها زندگی می‌کنند، بر دو قسم هستند که باز هم اشاره کردم. یک قسم کسانی هستند که واقعا منطق و استدلال و بحث درست را می‌پذیرند. خوب انسان می‌نشیند و با آنها مستند و مودب و با متانت صحبت می کند. یک قسم کسانی هستند که تعصب دارند. ما معمولا گفته‌ایم با متعصبین کاری نداشته باشید. ما به دوستان ‌مان سفارش کرده‌ایم کسانی را که تعصب دارند، رها کنیم. کسانی را که آمادگی دارند، بر اساس منطق و استدلال و برهان با آنها وارد بحث شوید و من توصیه کردم که در ابتدا خودمان وارد بحث نشویم. اگر آنها تقاضا کردند، وارد بحث شویم. ما نمی‌رویم آنجا به خاطر اینکه خودمان درگیری ایجاد بکنیم. اما اگر خودشان سؤالی و شبهه‌ ای را مطرح کردند و در واقع خودشان تقاضا کردند، آن وقت است که ما با آن دو شرطی که عرض کردم، وارد بحث می‌شویم و خیلی هم مفید و موثر بوده.

      ما الان در زاهدان در بعضی از شهرهای سیستان و بلوچستان برنامه داریم. فضلای ما به آنجا می‌روند و برنامه‌ هایشان را اجرا می‌کنند. بعضی از ائمه جمعه در آن شهرستان همکاری دارند و برنامه‌ های ما با اطلاع مقامات دولتی انجام می گیرد و موفق هم بوده اما با همان دو شرطی که عرض کردم.

      – یک سری سوالات در رابطه با وحدت شیعه و سنی شده. چند تا سوال است که حضرت عالی الان به خوبی جواب دادید که تنش ایجاد نکنیم.

      – بله این عرضی که الان کردم بهترین راه برای وحدت و تقارب بین شیعه و اهل تسنن است که اولا ما خودمان ابتدا بحث را آغاز نکنیم و ثانیا با آن ها حسن برخورد داشته باشیم. اگر خودشان تقاضای بحث کردند، با این دو قید وارد بحث می‌شویم. بنابراین هیچ اختلافی و هیچ تفرقه ‌ای پیش نمی‌آید. بحث است دیگر، هیچ کس با بحث مخالف نیست. هیچ احدی با بحث متین و علمی مخالفتی ندارد. هیچ احدی جلوی بحث را نمی‌گیرد. بنابراین با این دو شرط اگر عمل بکنیم، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.

      – سؤال شده حدیث داریم: «شیعتنا العرب و عدونا العجم» این یعنی چه؟

      – این روایت کجا است؟!!

      – ننوشته ‌اند کجا است. یکی از سؤالات دیگری که مطرح کرده‌اند، می‌گویند ما وقتی به مخالفین یا افرادی که سوال دارند، مطرح می‌کنیم که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره اتفاقاتی که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه افتاد، مامور به سکوت بودند، این سوال برای مخاطب پیش می آید که اگر مامور به سکوت بوده‌ اند، چرا حضرت زهرا سلام الله علیها سکوت نکرده‌اند؟

      – این قضیه را باید درست متوجه بشویم. این جوری هم که بنده بیان می‌کنم، به هیچ جا بر نمی‌خورد. خوب دقت کنید چه عرض می‌کنم. اصل قضیه چه بوده؟ اصل قضیه این بوده که در طول این ۱۰ سالی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه در مدینه بودند امیرالمؤمنین علیه السلام را همچنان به عنوان خلیفه و امام مسلمین بعد از خودشان معرفی کرده ‌اند. حالا با مکه کار نداریم، فعلا مدینه را عرض می‌کنم که این ۱۰ سال، پیغمبر اکرم صلی الله علیه هیچ گونه کوتاهی‌ ای در تبلیغ این قضیه نداشته ‌اند، کاملا بیان کرده ‌اند. تا رسید به روز غدیر خم. در روز غدیر خم هم بیعت شد. این را همه می‌دانند. این بخ بخ لک یا علی در منابع معتبر موجود است. اصحبت مولای و مولا کل مومن و مومنه. حالا تلاش‌ هایی که کردند تا واقعه غدیر خم را و روز غدیر خم را به دست فراموشی بسپارند. این تلاش‌ها از نظر علمی بی ‌اثر شده. حتی یکی از تلاش ‌ها این بوده که آن دو نفر که گفتند: بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه که در منابع اولیه موجود است، در مقابلش این روایت را جعل کرده‌اند که راوی از یک کسی می‌پرسدد: آیا ابوبکر و عمر در روز غدیر خم حضور داشتند؟ می‌گوید: نه والله! حضور نداشتند! این را جعل کردند و همچنانی که جعل کردند که اساسا امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر خم نبودند، به این خاطر که بیعت آن دو نفر را مورد انکار قرار بدهند که نه والله، نخیر نبودند این دو نفر. اینها فایده ندارد. این تلاش ها بی اثر است و غدیر خم و روز غدیر و حدیث را نمی توانند تضعیف بکنند. نه متنش را و نه سندش را و نه دلالتش را. بنابراین امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین رسول الله صلی الله علیه بودند. اما همه می دانند این در تاریخ از مسلّمات تاریخ است که جلسه سقیفه منعقد شد و چه کسانی بودند؟ در آنجا چه شد؟ همه اینها در منابع موجود است. امیرالمؤمنین علیه السلام در این شرایط چه باید می کردند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام در این شرایط بهترین راه و عاقلانه ترین کار را انجام دادند. ایشان بعد از این که از امر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه (کفن و دفن ایشان) فارغ شدند به خانه شان رفتند و در اتاق شان نشستند. آن ها مردم را بر بیعت وادار کردند، کشان کشان مردم را به مسجدالنبی می آوردند برای بیعت! چند بار آمدند حضرت امیر علیه السلام را ببرند برای بیعت، امیرالمؤمنین علیه السلام از خانه بیرون نیامدند. در مسجد النبی مطرح شد که تا وقتی علی علیه السلام بیعت نکند، امر خلافت تمام نخواهد شد. لذا تصمیم گرفتند به هر قیمتی شده حضرت را برای بیعت بیاورند! تصمیم گرفتند و در منابع دست اول موجود است. در نوشته جات خود بنده از منابع دست اول نوشته ام و چاپ شده و ترجمه هم شده به زبان های دیگر. نگاه بکنید که دستور داده شد که او را هر چند کشان کشان بیاورید و اگر مقاومت کرد او را به قتل برسانید. اگر امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از 15 قرن که ما در اینجا نشسته ایم، می گفتیم که خودشان آمدند. خودشان بیعت کردند. پس معلوم می شود آن برنامه بر حق بوده که حضرت امیر علیه السلام آمدند! اما خودشان نیامدند و ایشان را کشان کشان آوردند! که ما بعد از 15 قرن چه می گوییم؟ می گوییم امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت نکردند و اگر بیعت کرده باشند، از روی اجبار و اکراه بیعت کردند، خب بیعت اکراهی هم اعتبار ندارد. اینها آمدند به طرف خانه حضرت، در منابع نگاه بکنید، بنده از خودم یک کلمه نمی گویم، این را که دارم می گویم دقیقا از منابع هست که نگاه بکنید. بنابراین بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که به پای خودشان نیایند، خب اگر به پای خودشان آمده بودند که نقض غرض می شد. صدیقه طاهره سلام الله علیها آمدند به اینها گفتند که اینجا خانه من است، من راضی نیستم وارد خانه بشوید. این هم خیلی طبیعی است، اینجا خانه من است، من راضی نیستم به خانه من بیایید. آنها تصمیم شان را گرفته بودند. لا محاله درِ خانه را فشار دادند و آن مسائل اتفاق افتاد. وارد شدند. کشان کشان بردند. حضرت امیر علیه السلام را. وقتی این داستان را به این جوری که بنده عرض کردم، خوب درک بکنیم از روی منابع، جای هیچ سوالی باقی نمی‌ماند. این نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها را فرستاده باشند. این نیست که امیرالمؤمنین علیه السلام از ترس در خانه نشسته باشند. این نیست که حضرت زهرا سلام الله علیها آمدند و خواستند با آنها درگیر بشوند! هیچ یک از اینها نبوده. دستور این بوده که به هر جوری شده، هرچند کشان کشان بروید بیاوریدش و حضرت نباید با پای خودشان می آمدند. اگر با پای خودشان می آمدند، امضاء شده بود آنچه که واقع شد، نباید می آمدند. لذا ما عرض کردیم بعد از 15 قرن می گوییم به اینکه ما تابع علی علیه السلام هستیم، علی علیه السلام بیعت نکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام اگر بیعت کرده باشند، بیعت اکراهی بوده، این اعتبار ندارد. لذا ما تابع ایشان هستیم.

      داستان حضرت زهرا سلام الله علیها هم این است. ایشان نیامده بودند که با کسی درگیر بشوند. از پشت در به این ها گفتند: اینجا خانه من است. راضی نیستم وارد این خانه بشوید اما آنها دستور داشتند که برنامه را اجرا بکنند. لامحاله در را فشار دادند و آنچه که می دانید واقع شد. وارد شدند و کشان کشان حضرت امیر علیه السلام را بردند و عرض کردم در منابع وجود دارد که اگر مقاومت کرد، او را به قتل برسانید. تمام حرف این بوده که امیرالمؤمنین علیه السلام هم می خواستند شمشیر نکشند و هم می خواستند به دنیا و نسل های آینده و تا روز قیامت اعلام بکنند که جانشین رسول الله صلوات الله علیه منم و این هدف امیرالمؤمنین علیه السلام تحقق پیدا کرده. این مقصد امیرالمؤمنین علیه السلام تحقق پیدا کرده، اما در این راه صدیقه طاهره سلام الله علیها و فرزندشان حضرت محسن علیه السلام هم صدمه دیدند و به شهادت رسیدند. این خلاصه مطلب و شما نگاه بکنید نوشته جات را، اهل مطالعه و تحقیق باشید. به کتاب های دست اول مراجعه کنید. محققا نگاه بکنید. همه آنچه را که عرض کردم به تفصیل بدست می آید و بنده فقط اشاره کردم.

      – خیلی متشکر. سوالات دیگری هم هست که وقت به ما اجازه نمی­دهد. به عنوان آخرین سوال، دوست عزیزمان که آن حدیث شیعَتُنا العَرَب وَ عَدُوُّنا العَجَم را مطرح کردند، الآن نوشته­ ای فرستاده ­اند. دو آدرس با عبارات مختلف داده­ اند. یکی از امام صادق علیه السلام: «نَحنُ قُرَیش وَ شیعَتُنا العَرَب وَ عَدُوُّنا العَجَم» جلد ششم سفینه، صفحه 166. یکی هم روایتی است از کتاب اصول کافی جلد هشتم، صفحه 168: «نَحنُ بَنوهاشِم وَ شیعَتُنا العَرَب وَ سائِرُ النّاس الأعراب».

      – آن فاضل محترمی که این سوالات را مطرح کردند، الان هم آدرس می­ دهند. دستشان درد نکند اما زحمت بکشند به سند این روایت نگاه بکنند ببینند معتبر است یا نه. والسلام.

      – خداوند متعال همه­ ما را موفق بدارد، هم به علم و هم به تحقیق و هم به عمل صالح و هم به خدمت­گزاری اهل بیت علیهم السلام و الصلاه و ترویج و احیای امرشان. خداوند متعال همه ما را در این راه ثابت قدم بدارد و جزو خدمتگزاران قرار بدهد. به اعتقاد من در این زمان اگر کسی برای امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان و قلم و تدریسش یا در هر بعدی که انگیزه و استعداد دارد خوب کار بکند می­تواند خدمت­گزار باشد و به نظر من اجرش در این زمان کمتر از اجر اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نخواهد بود.

      خداوند متعال همه ما را موفق بدارد که در این راه هم ثابت قدم و هم قوی باشیم و هم خدمت مؤثر داشته­ باشیم و مورد رضای حضرت ولی عصر ارواحنا فداه قرار بگیریم که اگر خوب کار بکنیم، قطعاً حضرت ما را دعا می­کنند و دعای حضرت ولی عصر علیه السلام مستجاب است یقیناً.

       

      اللّهمَ عَجِّل فَرجه وَ سَهِّل مَخرَجَه وَ اجعَلنا مِن انصارِه وَ اعوانِه فی غَیبَتِه وَ حُضورِه وَ صلَّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرین.

      دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم – قسمت دوم

      دانلود فایل PDF کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم قسمت دوم

      https://old.safirangroup.com/wp-content/uploads/2020/03/155.-mohandesi-tabligh-03.mp3


      شماره 9 :
      آیا اختلاف ما با اهل سنت تنها بر سر خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام است و درباره خدا و پیغمبر مشترکیم؟!
      یکی از چیزهایی که باید تحقیق کننده­ در این موضوع بداند، این است که کسانی که این پایه را گذاشته ­اند، در درجه اول با خود خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله دعوا داشتند و در پله­ سوم با غدیر و امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان غدیر علیهم السلام. یعنی ما خیال نکنیم که الحمدلله همه که خدا را قبول داریم (یعنی شیعه و غیر شیعه)، سقیفه و غدیر، در خدا که مشترکیم! در پیغمبر صلی الله علیه و آله هم که الحمدلله مشترکیم! فقط سر همین یک مسئله­ که خلیفه­ بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله چه کسی باشد، دعوا و تقابل اتفاق افتاده­ است. این یک حالت و یک طرز تفکر است. در حالی­ که این حرف از ریشه غلط است. چرا غلط است؟ برای این­که مگر غدیر چیست؟ غدیر از کجا آمده است؟ ما یک وقت غدیر را به حساب مباهات می گذاریم؛ مثل این­که مثلاً می گوییم همه خدا را قبول داریم. پیغمبر را قبول داریم. حالا من از لباس آبی رنگ خوشم می آید، شما از قرمز خوشت می آید! چه فرقی می کند؟ حالا قرمز مال شما، آبی هم مال من. طوری نمی شود. حتی اگر بر سر این دعوا هم بکنیم، باز هم به جایی برنمی­ خورد. خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله سر جایشان هستند. این یک نظریه است. غدیر را این قدر پایین بیاوری که بگویی خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله را همه قبول داریم و فقط در غدیر بر سر خلافت بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله یک مسئله ای پیش آمده. حالا چه بر سر این دعوا بشود، چه دعوا نشود، خود مسئله را پایین آوردن در این حد، غلط اول در تفکر یک فرد است.

      اما تفکر اصلی و واقعی و درست چیست؟ این غدیر و اینکه خلیفه­ بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله چه کسی باید باشد، دعوایش مگر چه شکلی است؟ دعوا بر سر این است که این خلیفه را باید خدا تعیین بکند و خدا تعیین کرده است. توجه کنید دو تا حرف است. یکی اینکه اصلاً خدا باید تعیین کند یا مردم؟ دوم این­که خدا باید تعیین کند، کرده است یا نکرده است؟ عملاً هم این کار را کرده است! گفته است که خلیفه­ ای غیر از این که من تعیین کرده ­ام، به درد من نمی­خورد و برای این مطلب هم پیغمبر فرستاده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله هم این کار را کرده است. عملاً گفته است: آی مردم غیر از خلیفه ای که من از طرف خدا به شما می گویم، کسی به درد نمی ­خورد.
      پس اگر کسی خلافت بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله را به تعیین خدا و غدیر و مدل غدیر قبول نکرد، اول با خود خدا و پیغمبر دعوا کرده­ است؛ قبل از این که به علی علیه السلام برسد. پس اگر ما به جای تقابل سقیفه با غدیر، بگوییم تقابل سقیفه با خدا و پیغمبر، درست و به جا گفته ایم.
      پس یک مطلب کلی این است که نگاه ما به مسئله تقابل سقیفه و غدیر باید اینگونه باشد. تقابل سقیفه با خود خدا و خود پیغمبر است و مخالفت بعدی آنها با غدیر می باشد. نه این­که آن دو پایه را مشترک بدانیم و سپس بگوییم که بر سر یک چیز کوچک فرعی دعوا شده است.

      پس مطلب نهم :
         تقابل سقیفه با غدیر، تقابل آن با خدا و رسول صلی الله علیه و آله است. نه این که سقیفه و غدیر در پذیرش خدا و رسول صلی الله علیه و آله متفق باشند و بر سر خلافت اختلاف داشته باشند. چون فرصت کم است، مجبوریم که مقداری مباحث را سریع ‌تر و جمع و جور‌تر عرض کنیم، پس خودتان بقیه مباحث را پی بگیرید.

      شماره 10:
      مقابله کنندگان اصلی با غدیر چه کسانی بودند؟
      یک نگاه دیگر این است که کسانی پایه‌ سقیفه را از قبل تدارک دیده بودند، همانطور که گفته شد در صحیفه اول و دوم، این افراد فراتر از یک توطئه بر علیه خلافت کار کردند. در حد قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله! یعنی گاهی نگاه ما در تقابل سقیفه با غدیر این است که عده ای نشستند توطئه ای را طراحی کردند، در مقابل فکر و طرح غدیر که تعیین خلافت از سوی خداست، طرح جدیدی ریختند که تعیین خلیفه از سوی مردم بود. حالا غلط و درستی و اجرای آن بماند، من اصل مطلب را می گویم. این یک نگاه است.
      ما تعدادی شیعه هستیم. نشسته ایم اعتقادات خود را بررسی کنیم. اصلاً شما فکر کن در دنیا دیگر اهل سنتی وجود ندارد. یک موقعی بودند، تمام شده رفته. ما می خواهیم بررسی کنیم ببینیم اعتقادات خودمان در چه حالی است. مدام ذهن خود را به بیراهه نبرید. حالا اگر موقعی دقت کردیم، تاریخ را ورق زدیم دیدیم که نه بابا شوخی شوخی مطلب، جدی جدی شده و همین افراد در همان موقعی که این توطئه ها را آماده می کردند، نقشه قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله را کشیدند‌ و تا اجرای این نقشه پیش رفتند. من الان اصلا وقت این را ندارم که داستان اجرای قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله توسط این افراد را به تفصیل بگویم. هر کس می خواهد در کتاب‌ها موجود است. در کتاب «واقعه قرآنی» که شاید اینجا هم باشد بنده به تفصیل داستان را آورده ام.

       اما خلاصه مطلب را بگویم و آن این است که ۵ نفر صحیفه ملعونه اول را نوشتند و آماده کردند تا غدیر را نابود کنند. این ۵ نفر، ۹ نفر دیگر را به خود ضمیمه کردند. اسامی این ۹ نفر را هم می گویم. شدند 14 نفر. چه زمانی است؟ غدیر تمام شد. روز بیستم ذی الحجه. ۱۸، ۱۹، ۲0. کاروان به سمت مدینه حرکت کرد. این افراد به این نتیجه رسیدند که برای پیاده کردن آنچه مد نظر داریم، بهتر است پیغمبر صلی الله علیه و آله را در راه به قتل برسانیم و به مدینه بدون پیغمبر صلی الله علیه و آله وارد شویم. چرا که با ورود پیغمبر صلی الله علیه و آله به مدینه، خیلی چیزها سفت و محکم می شود و ما به این راحتی نمی توانیم غدیر را نابود کنیم. اما در صورت کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله خیلی راحت تر کاسه و کوزه غدیر را می چینیم و به دیار نابودی می فرستیم. این حرف شوخی نیست که نقشه قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله یک امت را در طول تاریخ چه کسانی کشیدند؟ یعنی این خجالت را ما کجا ببریم. نزد یهودی ها، نزد ارمنی ها؟ که بگوییم اصحاب پیغمبر ما می خواستند پیغمبر ما را بکشند. چه زمانی؟ در جایی که بزرگترین رسالت خود را به مردم رسانده. در راه برگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله در تاریکی شب، ۱۴ نفر رسیدند به یک قله ای که باید آقا رسول الله این مسیر را با شتر طی می کردند و از آن طرف پایین می آمدند. جلو جلو با صورت های پوشیده رفتند و پشت صخره ها در قله کوه قایم شدند. شمشیرها آماده چند تا (حالا به زبان ساده امروز ما) دبه و بشکه پر از شن را هم آماده کردند که وقتی شتر پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید به بالای قله و می خواهد سرازیر شود، در تاریکی نیمه شب این بشکه ها را به سمت پاهای شتر رها کنند تا شتر رم کرده و پیغمبر صلوات الله علیه را در سرازیری از روی خودش پرت کند و اگر احتمالا هم پیغمبر صلی الله علیه و آله زنده ماند، با شمشیر حمله کنند و ایشان را آنجا تکه تکه کنند. به همین راحتی. (اگر وقت کردید تفصیل بیشتر آن را مطالعه کنید.)
      آنگاه ما این نقشه را دربسته جلو می رویم که یک عده ای نقشه کشیدند که این کار را بکنند. خیلی عجیب است! چه کسانی می توانند این نقشه را بکشند؟ شاید مثلا ابوسفیان این نقشه را کشیده کسی که دشمن خونی پیغمبر صلی الله علیه و آله است. امثال او مثلاً از کافرهای قریش و مکه و بت پرست ها  نقشه قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله را کشیدند.

      زمانی که پیغمبر صلی الله علیه و آله به قله کوه رسیدند، خدا به ایشان خبر داد. آقا رسول الله صلی الله علیه و آله به محض اینکه بشکه های شن را رها کردند، به دستور خداوند مهار شتر را کشیدند و به شتر فرمودند: تکان نخور و شتر ایستاد. دبه ها رد شدند. این نقشه شان نگرفت. تو تاریکی کوتاه نیامدند. آمدند و با شمشیر به پیغمبر صلی الله علیه و آله حمله کردند. عمار و حذیفه شتر پیغمبر را می بردند. کسی هم نبود. مردم عقب تر بودند. نگویید این همه مردم کجا بودند. دقیقا نقشه را روی حساب کشیده بودند. عمار و حذیفه هم شمشیرها را به دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله کشیدند و آنها را فراری دادند. این ها دوباره رفتند پشت صخره ها در تاریکی پنهان شدند. گفتند خدا رو شکر هیچکس نفهمید ما که بودیم و توطئه مان خنثی شد. نتیجه بر وفق مراد نبود اما خوبی اش این بود که هیچکس نفهمید ما چه کسانی بودیم. آقا رسول الله صلی الله علیه و آله به حذیفه و عمار فرمودند: می دانید این ها که بودند؟ گفتند: یا رسول الله ما نفهمیدیم اینها از کجا پیدایشان شد. این ها که بودند که انقدر جرأت داشتند شما را بکشند؟ حضرت یک اشاره فرمودند. تاریکی شب، نور باران شد. این ها هم احتمال نمی دادند آن موقع ناگهان روشن شود. چهره هایی که پشت این صخره ها پنهان شده بودند، تمامشان را حذیفه و عمار با چشم خودشان دیدند و روشن شد کی هستند.

      کیست؟ ابوبکر! کسی که می خواهد به این راحتی بعداً جای پیغمبر صلی الله علیه و آله بنشیند. به فاصله ده روز قبل از محرم که صحیفه دوم را می نویسد و به فاصله دو ماه و خورده ای از این غصب خلافت، قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله را داشته. چکار کنیم این خجالت را؟ بریم زیر خاک خوب است؟ چطور باید آبروی ما که هیچ، آبروی اسلام را نگه داشت؟ شما نگفتید که این در کتاب های سنی ها هم هست. چکارش کنم که نیست. یک واقعیتی اتفاق افتاده حالا در کتاب های آن ها نبود، این حرف دروغ است؟ هر چه در کتاب های آنها نبود، دروغ است؟! این چه حرفیست؟ کدام عاقلی این حرف را می زند؟ این اتفاق قطعاً افتاده است.

      روایات در این باره یکی دو تا نیست. پس در اصلش شک نکن. به این گریه کن که وقتی چهره ها دیده شد، حذیفه می گوید: با چشم خودم دیدم ابوبکر با شمشیر در دست پشت صخره پنهان شده. عمر پشت آن یکی پنهان شده با شمشیر در دستش. عثمان با شمشیر در دست پشت آن یکی صخره پنهان شده. معاویه با شمشیر در دست پشت آن یکی، عمرو عاص پشت آن یکی صخره با شمشیر در دست، ابوموسی اشعری با شمشیر در دست پشت آن صخره دیگر پنهان شده. این ها کی هستند؟ دقیقا همان آدم هایی که آمدند به ترتیب راه سقیفه را ادامه دادند و گرفتند و آنچه می خواستند، کردند.

      این سابقه را در ذهنتان بگیرید. حرف من این بود. این را من در کجا می گویم؟ در کلیات. این که قصه جزیی نبود! این کلی است. مسئله بالاتر از تقابلِ سقیفه با غدیر است. مسئله قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله در کار است. یعنی تمام این هایی که راه سقیفه را بعداً به شکل مهره های سقیفه چیدند. ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، دار و دسته آن ها عمروعاص، ابوموسی اشعری و قصه آن ها. شما عقب تر که می روی، روزی این ها داشتند قرارداد امضا می کردند، می روی تا آنجایی که این ها داشتند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می کشتند. این موضوع در تفکر آدم و در نگاه این تقابل خیلی فرق می کند. در این که وقتی سقیفه با غدیر مقابله کرد، بدانیم چه کسانی مقابله کردند. همانهایی که در فکر کشتن پیغمبری بودند که دار و ندار هرکه به اسم اسلام در این دنیاست، به این پیغمبر صلی الله علیه و آله بند است. راست و دروغ، سنی و شیعه، هرکه می خواهی باش. این پیغمبر صلی الله علیه و آله را برداری چیزی از اسلام می ماند؟ اینها قاتل این پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند. پس اینجوری رویش حساب کنیم.

      پس مطلب ده:
      مقابله کنندگان اصلی سقیفه با غدیر کسانی بودند که در همان ایام نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را کشیدند و اجرا کردند. چیزهایی که ما این جا به عنوان کلیات می گوییم، ممکن است بعضی هایش تداخل داشته باشد. مثلا این که هر دو را با هم می شد گفت. چرا جدایش کردید. خیلی در گیرِ این نکات منطقی نباشید. ما فقط می خواهیم مطلب بگوییم. 
      شما اگر به ذهنتان آمد قابل ادغام هست، به نیابت از بنده ادغام کنید. خیلی هم گیر نباشید. مطلب را تحویل بگیرید که ما چه می گوییم و چه می خواهیم بگوییم و بحثمان از نظر فکری روشن باشد خب این هم یک مطلب.

      شماره 11:
      این تقابل سقیفه با غدیر تا کجا قرار بود ادامه داشته باشد و آیا برای این هم نقشه ای کشیده بودند؟
      سقیفه این تقابل با غدیر را همان موقع که داشت نقشه می کشید، جوری نقشه ریخت که تا قیامت جواب بدهد. نه این که اتفاقا تا قیامت دارد جواب می‌دهد، نه! همان موقع که داشت نقشه می کشید، خودش هم این فکر را کرده بود که یک جوری باید نقشه ریخت که این مسیر از نظر فکری در جامعه بتواند تا قیامت ادامه پیدا کند. یک نمونه من به شما می گویم: عمربن الخطاب توسط ابولؤلؤ ضربه خورد و در بستر به حال مرگ افتاد.
      امیرالمؤمنین علیه السلام را صدا زد. اول پرسید: که شما در این توطئه دست نداشتید؟ جواب امیرالمؤمنین علیه السلام مفصل است. نمی خواهم وارد این شوم. بعدش (پسر عمر هم نشسته بود) گفت: 

      «اجعلنی فی حلن منک»

      من سر شما خیلی بلا آوردم و مشکل درست کردم. حالا شکمم پاره شده و مطمئن هستم که می میرم. شما من را حلالم کنید. خیلی عجیب است! شما من را حلالم کن! به نظر شما امیرالمؤمنین علیه السلام چه باید بگوید؟ چه احتمال می دهید؟ که حضرت بفرمایند: خب باشه حلال کردم. یا بگوید: نه، چه چیزی را حلال کنم؟ این همه غلط کردی به همین راحتی حلال کنم؟! امیرالمؤمنین علیه السلام نه این را گفت و نه آن را. البته ایشان معصوم هستند و به ما یاد می دهند که چکار باید کنیم. نه این که من بگویم امیرالمؤمنین علیه السلام چه کاری کرد، من غلط بکنم اینجوری حرف بزنم. نه، می خواهم بگویم ببین مولایمان چکار کرد؟ امیرالمؤمنین علیه السلام چه فرمودند؟ حضرت فرمودند: که من تو را حلال می کنم اما نامردی است که پشت در بسته می گویی من را حلال کن. نماینده به مسجد می فرستی و من هم می روم. می‌گویی: آی مردم! عمر به علی علیه السلام گفته حلالم کن! آن موقع حلالت می کنم. یعنی چه؟ یعنی عالم بدانند که عمر به علی علیه السلام گفت: غلط کردم. عمر گفت: من هر غلطی کردم، اشتباه کردم.

      اقرار به اشتباه کرد! حضرت فرمودند: این مقدار که حق من هست؟ تو پشت در بسته به من می‌گویی حلالم کن؟! این خیلی زرنگی است. پس راهی گذاشت جلویش که به قول ما راه پس و پیش نداشت. که عیب ندارد ای عمر! جنایتت را حلال می کنم. عمر فکر کرده بود کارش خیلی ارزش دارد!  عمری که در حال مرگ است و می داند در آن دنیا کارش سخت است، کافی است با یک حلالم کن همه چیز را پاک کند و آیا همه چیز تمام می شود؟ پس باید کسی را بفرستی مسجد تا بگوید عمر بن خطاب من را فرستاده و گفته همه بدانید من به علی علیه السلام گفتم: حلالم کن. یعنی من گفتم: از همه کارهایم غلط کردم. عمر بن خطاب نه تنها جواب مولا را نداد؛ با همان حالت که در بستر بود رویش را از حضرت برگرداند. امیرالمؤمنین علیه السلام هم با همان حالت بلند شدند و رفتند.
       این ها قصه و خنده منظور من نیست، واقعیت است. سوختن دارد و برای این که بدانید، من الان دارم برای حرفم سند می آورم. امیرالمؤمنین علیه السلام رفت. پسر عمر گفت بابا تو عقل نداری؟ تو که می دانی دکتر جوابت کرده و درحال مردن هستی. یک حلالم کن هم که گفتی! گفت: قبوله! کافی بود فقط یک نفر را هم بفرستی در مسجد بگویی که همه بفهمند این حلال را. جلوی همه علی علیه السلام تو را حلال کرده بود. این که خیلی  قشنگ بود! عمر یک جمله گفت! گفت:

      « اراده ان لا یصلی علی  بعدی  اثنانی!»

      پسرم تو عقلت نمی رسد. می دانی علی علیه السلام می خواست چکار کند؟ می خواست کاری کند تا روز قیامت یک نفر بر عمر رحمت نفرستد و با آمدن نام او همه لعنت بر او بفرستند. بگویند تو خودت آمدی از او حلالیت گرفتی. یعنی چی؟ یعنی گفتی غلط کردم. من راهی را درست نکردم که در آن غلط کرده باشم. من می‌خواهم تا روز قیامت این راه ادامه پیدا کند. اگر من اعتراف کنم غلط کردم؛ یعنی چی؟ یعنی همین اول کار همه را شستم ریختم سطل آشغال. من این کار را نمی کنم. تو عقلت به این نرسید ولی من عقلم به این رسید. می‌خواهم تا قیامت یک عده ای باشند بگویند خدا عمر را رحمت کند (به زبان آنها البته).
      سقیفه راهی را تدارک دید که تا قیامت ادامه پیدا کند. و طرح کارش بر این اساس بود. شاهد آن سخنِ عمر هنگام مرگ، ریزَش را خودتان بلد هستید.

      شماره 12:
      آیا مهره های که بعد از سقیفه باید روی کار می آمدند تا راه سقیفه را طی کنند، پیش از سقیفه برنامه ریزی شده بود؟
      سقیفه برای این راهی که تدارک دیده بود، آدمش را هم داشت. یعنی اگر عمر ابن الخطاب و ابوبکر همین دو نفر بودند، به محض مردنشان حرفشان هم زیر خاک می‌رفت. اما برای ادامه‌ این راه و برای اینکه این مطلب در آینده کار باقی بماند، از همان اول تدارک مسیر را هم دیده بودند. تدارک آدمش را دیده بودند. چطور؟ در درجه‌ اول ماجراهای روی کار آمدن ابوبکر بود که با دیدن معاذ ابن جبل که یک چهره مقدسی بود، کل انصار را خریدند. یک آدم مقدس نما انصار را در مشت خود گرفت. این یک طرف قصه. خود عمر ابن الخطاب داستان‌ های قشنگی دارد. می‌گوید: وقتی که می‌خواستند ابوبکر را بالای منبر بفرستند، دیدم دارد می‌لرزد. گفتم اگر عرضه‌اش را نداری، بیا پایین خودم بالا بروم. گفت نه حواسم هست که دارم چه می‌کنم. به او گفتم حداقل این چیزهایی را که یادت می‌دهم، بگو. گفت تو کاری نداشته باش. وقتی ابوبکر با آن لرز بالای منبر رفت، دیدم شروع کرد به حرف زدن و چیزهایی گفت که من حتی به مخیله ‌ام نیامده بود. گفتم انگار از من استادتر است. حواسش جمع است که چه بگوید.

      من این‌ها را برای این می‌گویم که سرنخ بماند در ذهن ‌تان، اگر فرصت کردید بروید بخوانید، اگر هم فرصت نکردید، همین اندازه بس است.

      تا نوبت رسید به روزی که ابوبکر در حال مرگ است. هی غش می‌کند و به حال می‌آید. عثمان نویسنده است و ابوبکر هم دراز کشیده. دستش را آورد. نوشت: «خلفت یا ولیت علیکم بعدی عمر ابن الخطاب.» فقط چهار کلمه! بعد از شما عمر ابن الخطاب را خلیفه قرار دادم. نصفش را نوشت. عمر ابن الخطاب را که می‌خواست بنویسد، غش کرد. عثمان به جایش نوشت. خلاصه یک آدمی به این ترتیب خلیفه شد. اما این فکرها قبلا شده بود که بعد از ابوبکر حتما عمر ابن الخطاب باشد. اگر نباشد، این راه پیش نمی‌رود. ولو اینکه عثمان بقیه‌ اش را بنویسد. این خیلی مهم نیست. مهم این است که به هر قیمتی شده، این باید باشد که ۱۲ سال معاویه را آنجا بنشاند. مغیره را در بصره بنشاند. کی را کجا بفرستد. ایران و عراق و شام را چگونه فتح کند. همه این‌ها را با راه سقیفه فتح کند. دینِ سقیفه را وارد این سه مملکت بزرگ بکند و قشنگ زمینه برای راه ابدی سقیفه آماده باشد. وقتی معاویه روی کار آمد، به این راحتی از آن سری که هندوستان و اسپانیا و یمن و مصر و مراکش هر کدام در یک طرفش است، در هفتاد هزار منبر غدیر را لعنت کنند. به همین راحتی! یعنی تمام این فکرها قبلا شده بود. تمام این مهره‌ها حساب شده کنار هم بود. معاویه ‌ای که عمروعاص نداشته باشد، نمی‌توانست معاویه باشد. او هم از همان روز، از همان شب قتل پیغمبر صلی الله علیه و آله کنار معاویه بود. از همان اول این مهره ‌ها برای جایگاه ‌هایی که سقیفه در آینده لازم دارد، چیده شده بود. پس سقیفه دوازده نفر را برای مقابله با غدیر پیش بینی کرده بود که با استقرار عثمان و معاویه و باز شدن دست بنی امیه، پایه‌ های سقیفه در وسیع‌ ترین و محکم‌ ترین شکل استقرار یافت.

      شماره 13:
      آیا اهل سقیفه برای فرهنگ سازی تفکر خود در جامعه نیز نقشه ای داشتند؟
      یکی از کارهایی که سقیفه برای تقابل با غدیر تدارک دید، فرهنگ سازی جامعه بر اساس سقیفه بود. ببینید ما دو تا حرف داریم. یک حرف این است که مهره ‌هایش را چیده بود. از قبل آنهایی را که باید این راه را ادامه بدهند، سر جایشان گذاشته بود و یک جوری گذاشته بود که یقینا یک روزی معاویه بشود. یعنی آن روزی که در مکه قرار گذاشتند، یک جوری پیش آوردند که یک روزی حتما معاویه بتواند مملکت را دست بگیرد و یک روزی به یزید مثل آب خوردن برسد و همچنین بقیه‌ بنی امیه. ولو اسم ‌شان را نداند. لازم نیست بگوییم عمر اسم همه‌ آنها را بلد بوده. نه! اما یک مسیری است که یقینا معلوم بوده چه کسانی سر کار می‌ آیند. تمام شد. آن مال قبل بود. حرف بعدی این است که سقیفه برای مقابله با غدیر، فرهنگ‌ سازی لازم را در جامعه کرد. یعنی از همان زمانی که ابوبکر خلافت را دست گرفت، عمر دست گرفت، عثمان دست گرفت، معاویه دست گرفت تا بعد، اینها در کنار این ریاست و مقابله با غدیری که داشتند، شروع کردند به ساختن جامعه بر اساس فرهنگ سقیفه. چگونه؟ می‌رویم به زمان ابوبکر. کی؟ دو سال اول.

      حرکت اول: منع روایت و کتابت حدیث نبوی.
      اولین کاری که کردند منع تدوین حدیث بود. ما می گوییم تدوین! منع نقل حدیث. کسی حق ندارد از پیغمبر صلی الله علیه و آله حدیث نقل کند. فقط قرآن.

      حرکت دوم: منع تفکر در آیات قرآن و پرسش از آن!
      قرآن را فقط باید بخوانید. حالا ما که می ‌خوانیم، فارس هستیم تا ترجمه ‌اش را بفهمیم طول می‌کشد. به عرب می ‌گفت: حق ندارید درباره‌ قرآن بپرسید که من این یک کلمه را نفهمیدم؛ توضیح بده! این آیه یعنی چه؟ فقط بخوان. سرت را بلند نکن. آنقدر داستان دارد که عمر چقدر افراد را شلاق زده که تو چرا سؤال کردی این آیه یعنی چه؟ در همین حد! شما نگاه کنید دارد جامعه را می ‌سازد.

      یک، قرآن تعطیل! یعنی شما حق ندارید از هیچ جای قرآن سؤال کنید. فقط بخوانید. مثل سر قبر مرده که می‌ خوانند. ثواب دارد. همین! فقط برای ثوابش بخوانید. این رسمی است! یعنی اینها چیزی نیست که شما بخواهید جست و جو کنید. در کتاب ‌های سنی ‌ها زیاد است که عمر و خود سنی ‌ها افتخار می‌ کنند به این. اسمش را هم می ‌گذارند حسبنا کتاب الله. باشد، اشکالی ندارد. اما قرآن را هم نمی‌گذارید کسی باز کند. نمی‌گذارید کسی از قرآن سؤال بپرسد. حسبنا در این حد! نه در حسبنا که یعنی روایت نباشد.

      دو، کسی از پیغمبر صلی الله علیه و آله هیچ حدیثی نقل نکند. خوب ما دار و ندارمان، دین‌مان چیست؟ جز کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله است؟ آن زمان که هنوز از نظر زمانی نوبت به امیرالمؤمنین علیه السلام نرسیده بود. وقتی بنا باشد که جامعه‌ای خالی از کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد، چی می ‌ماند؟ آن جامعه چه می‌ شود؟ می‌ شوند فقط یک مشت گاو و الاغ که باید بخورند و بخوابند. چون قرآن را که قرار نیست بفهمند. کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله هم نیست. شما را به خدا از دین چه می‌ ماند؟ جدی می ‌گویم. فکر بکنید.

      من در نمایشگاه کتابی خریده ‌ام که خود سنی‌ ها بر اساس اینکه عمر نگذاشت حدیث پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل شود، بر علیهش کتاب نوشته ‌اند. گفته ‌اند ما کاری به این نداریم که این خلیفه بود یا نبوده. خودمان هم سنی هستیم. این چه کار ضدفرهنگی است که در جامعه کرده ‌ای؟ چرا درِ علم را بستی؟ چرا نگذاشتی مردم چیزی بفهمند. حالا این فقط شد یک پایه. مردم چیزی نمی‌ دانند که چه کلکی پشت این خوابیده. نصف حدیث ‌های پیغمبر صلی الله علیه و آله راجع به امیرالمؤمنین علیه السلام است. وقتی گفتی از پیغمبر صلی الله علیه و آله حدیث نقل نکن، یعنی روی فضایل علی علیه السلام سرپوش بگذار. و طبعاً پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره‌ دشمنان علی علیه السلام چقدر حرف فرموده. تمامش قفل شد. وقتی بر مردم ده سال گذشت، نسلی عوض شد که اصلا راجع به علی علیه السلام چیزی نشنیده ‌اند. اصلا راجع به دشمنان علی علیه السلام چیزی به گوش ‌شان نخورد. دیگر در این جامعه چه می ‌ماند؟ چقدر راحت می ‌شود این جامعه را مثل موم به هر طرف چپ و راست کرد؟ هر طور دلت می ‌خواهد کار بکشی؟ خوب در کنار این، نوبت به چی رسید؟! حالا این جامعه ‌ای که از حدیث و تفکر در قرآن خالی است، نوبت رسید به دوران عثمان.

      حرکت سوم: جلوه دادن دنیا در نظر مردم.
      مردم را در دنیا فرو کردند. در دویدن به دنبال دنیا و مال غرق کردند و رییس ‌شان خود خلیفه بود. همه می‌دانید علت قتل عثمان چیست؟ از بس که اموال و بیت المال و زمین‌ های مربوط به بیت المال را، حتی زمین اشخاص را به زور می ‌گرفت و بین فامیل ‌های خودش تقسیم می ‌کرد. مردم از صبح تا شب فقط به فکر پول بودند. حلال یا حرامش فرقی نمی‌ کرد. اصلا جامعه رنگ عوض کرد. یک جامعه‌ دنیایی خالص شد. این هم سه تا.

      حرکت چهارم: دستور لعن فرستادن بر غدیر!
      معاویه زمانی آمد که وقتی هر طرف را نگاه می ‌کردی، در جامعه ‌ای به این وسعت دیگر اسمی از علی و خاندان پیغمبر علیهم السلام نبود. یک جامعه ‌ای بود همه غرق پول. حرفی از این نبود که دشمنی با علی علیه السلام بد است. به همین راحتی لعنت بر غدیر را مثل آب خوردن شروع کرد. یعنی شما در نماز جمعه‌ ها، در قنوت نمازها، کنار اذان و اقامه‌ ها بشنوید. چه چیزی را؟ دقیقا آن نقطه ‌ای که تمام دعواها سر آن است. علی ابن ابی طالب علیه السلام را مردم به همین راحتی لعنت می‌ کردند. یعنی بدترین موجود دنیا غدیر شده بود. چون آدم وقتی چیزی را لعنت می‌ کند که خیلی کفرش دربیاید. مردم فرعون را لعنت نمی ‌کردند. روایت داریم که حضرت فرموند:

      «و یذرون لعن الشیطان و یلعنون علی ابن ابی طالب»

      مردم شیطان را هم لعنت نمی ‌کردند. همین شیطان که خدا صدبار در قرآن لعنت کرده، شیطان را هم یادشان رفته بود. هیچ چیز برای لعنت کردن نمانده بود به جز غدیر! به چه فرهنگ‌ سازی جامعه می گویید؟ این اصلا کار راحتی نبود. این به یک روز و دو روز نمی شد. دقیق برنامه ‌ها را از همان اول آنقدر قشنگ چیدند که روزی رسید پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله را، به نام اسلام با ذکر «الله اکبر» خیلی راحت سر از تنش بریدند. فقط بریدند؟ نه والله. سرش را بالای نیزه کردند، به همه نشان دادند. فقط همین؟ نه والله. در شهر و دیار مسلمان ‌ها، سر غدیر را در ۸۰ شهر گرداندند. زن و بچه ‌اش را هم اسیر کردند. این دیگر در مقابل لعن علی ابن ابی طالب علیه السلام عمق فاجعه است که فرهنگ‌ سازی جامعه از غدیری بود، با تقابل سقیفه به جایی رسید که وقتی شما غدیر را سر ببری و سرش را بیاوری به همه نشان بدهی و به اسم خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله هم تمام کنی و آب از آب تکان نخورد. این دیگر آخر چیزی بود که سقیفه می ‌خواست. دیگر بعد از آن روی غلطک افتاد. دیگر زحمتی نداشت. دیگر کاری لازم نبود. دیگر بعد از آن آمد تا بشود کل بنی امیه، آمد تا بشود کل بنی عباس و آمد تا اینکه امروز بچه‌ های ما بگویند چرا اکثریت مسلمان ‌ها سنی هستند و شیعه نیستند؟

      پس سیزدهمین مورد، سقیفه در تقابل با غدیر؛ از همان روز اول به فرهنگ سازی جامعه و تغییر آن از «فرهنگ غدیر» که خواسته‌ خدا بود به «فرهنگ سقیفه» آغاز کرد.

      پروردگارا نسل آینده ما را و خود ما را برای اینکه خوب بفهمیم چه بلایی بر سر غدیرمان و بر سر خودمان که غدیری هستیم، از دست سقیفه آوردند، روز به روز قلب و دل ما را در این زمینه روشن ‌تر بفرما. پروردگارا زیارت ارباب و مولایمان اباعبدالله و همه‌ امامان غدیر علیهم السلام را نصیب ما بفرما. پروردگارا ظهور آخرین وارث غدیر، امامی که بیاید طعم غدیر را به همه‌ ما بچشاند، نزدیک بفرما.

      برای خشنودی حضرت معصومه سلام الله علیها صلواتی مرحمت بفرمایید.

      آمین یا رب العالمین

      دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم – قسمت سوم

      دانلود فایل PDF کارگاه آموزشی شماره 155 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه سوم – قسمت سوم

      • اشتراک گذاری:
      author avatar
      پشتیبان سفیر 1

      مطلب قبلی

      کارگاه آموزشی شماره 154 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه دوم
      13 تیر 1398

      مطلب بعدی

      کارگاه آموزشی شماره 156 - مهندسی تبلیغ غدیر - جلسه چهارم
      13 تیر 1398

      ممکن است همچنین دوست داشته باشید

      workshop 217 – site
      کارگاه آموزشی شماره 217 – بررسی اجمالی ادله قرآنی نظریه عدالت صحابه در نزد اهل تسنن (جلسه چهارم)
      19 بهمن, 1399
      workshop 216 – site
      کارگاه آموزشی شماره 216 – بررسی اجمالی ادله قرآنی نظریه عدالت صحابه در نزد اهل تسنن (جلسه سوم)
      16 بهمن, 1399
      workshop 215 – site
      کارگاه آموزشی شماره 215 – بررسی اجمالی ادله قرآنی نظریه عدالت صحابه در نزد اهل تسنن (جلسه دوم)
      13 بهمن, 1399

      نظر بدهید لغو پاسخ

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

      • سفیران
      • بلاگ
      • دوره‌های آفلاین
      • فروشگاه
      logo safiran group

      0717 779 936 98+

      uni.safiran@gmail.com


      سفیران در یک نگاه

      گروه آموزشی سفیران مجموعه‌ای است که در حوزه آموزش و تربیت افراد علاقمند به خدمتگزاری اهل بیت علیهم السلام در چهار مناسبت غدیر، فاطمیه، محرم و نیمه شعبان فعالیت می کند. برگزاری کلاس های آنلاین، کارگاه های آموزشی صوتی و ارائه مجالس اینترنتی اهم فعالیت های این گروه می باشد.

      اطلاعات بیشتر

      • سوالات متداول
      • تماس با ما
      • درباره ما
      • شرایط و قوانین

      آموزش های تجاری سفیران فقط برای استفاده خریدار می‌باشد و انتشار آن خلاف قانون می‌باشد و دارای اشکال شرعی است.

      ورود ×
      کد تایید
      لطفاً کد تأیید ارسال شده را تایپ کنید
      ثبت

      ورود با کد یکبارمصرف
      ارسال مجدد کد یکبار مصرف(00:120)
      آیا حساب کاربری ندارید؟
      ثبت نام

      ارسال مجدد کد یکبار مصرف (00:120)
      برگشت به ورود
      • (+93) افغانستان
      • (+355) آلبانى
      • (+213) الجزيره
      • (+1) آمریکن ساموا
      • (+376) آندورا
      • (+244) آنگولا
      • (+1) آنگویلا
      • (+1) Antigua
      • (+54) آرژانتين
      • (+374) ارمنستان
      • (+297) آروبا
      • (+61) استرالیا
      • (+43) اتریش
      • (+994) آذربایجان
      • (+973) بحرين
      • (+880) بنگلادش
      • (+1) باربادوس
      • (+375) بلاروس
      • (+32) بلژيك
      • (+501) بلیز
      • (+229) بنین
      • (+1) برمودا
      • (+975) بوتان
      • (+591) بوليوي
      • (+599) Bonaire, Sint Eustatius and Saba
      • (+387) بوسني و هرزگوين
      • (+267) بوتسوانا
      • (+55) برزيل
      • (+246) محدوده اقیانوس هند تحت سیطره بریتانیا
      • (+1) British Virgin Islands
      • (+673) برونئی
      • (+359) بلغارستان
      • (+226) بورکینافاسو
      • (+257) بوروندی
      • (+855) کامبوج
      • (+237) كامرون
      • (+1) كانادا
      • (+238) کیپ ورد
      • (+1) جزابر کیمن
      • (+236) جمهوری آفریقای مرکزی
      • (+235) چاد
      • (+56) شيلي
      • (+86) چين
      • (+57) كلمبيا
      • (+269) کومور
      • (+682) جزایر کوک
      • (+225) Côte d'Ivoire
      • (+506) كاستا ريكا
      • (+385) كرواسي
      • (+53) كوبا
      • (+599) Curaçao
      • (+357) قبرس
      • (+420) جمهوري چك
      • (+243) Democratic Republic of the Congo
      • (+45) دانمارك
      • (+253) جیبوتی
      • (+1) دومنيكا
      • (+1) جمهوري دومنيكا
      • (+593) اكوادر
      • (+20) مصر
      • (+503) الساوادر
      • (+240) گینه استوایی
      • (+291) اریتره
      • (+372) استوني
      • (+251) اتيوپي
      • (+500) جزایر فالکلند
      • (+298) جزایر فارو
      • (+691) Federated States of Micronesia
      • (+679) فیجی
      • (+358) فنلاند
      • (+33) فرانسه
      • (+594) گویان فرانسه
      • (+689) پلی نزی فرانسه
      • (+241) گابون
      • (+995) Georgia
      • (+49) آلمان
      • (+233) غنا
      • (+350) جبل الطارق
      • (+30) يونان
      • (+299) گرینلند
      • (+1) گرانادا
      • (+590) گوادولوپ
      • (+1) گوام
      • (+502) گواتمالا
      • (+44) گرنزی
      • (+224) گينه
      • (+245) گينه بي سائو
      • (+592) گویان
      • (+509) هائيتي
      • (+504) هندوراس
      • (+852) هنگ كنگ
      • (+36) مجارستان
      • (+354) ایسلند
      • (+91) هند
      • (+62) اندونزي
      • (+98) ایران
      • (+964) عراق
      • (+353) Ireland
      • (+44) Isle Of Man
      • (+972) رژيم صهيونيستي
      • (+39) ايتاليا
      • (+1) جامائيكا
      • (+81) ژاپن
      • (+44) جرسي
      • (+962) اردن
      • (+7) قزاقستان
      • (+254) كنيا
      • (+686) كيريبيتي
      • (+965) كويت
      • (+996) قرقیزستان
      • (+856) لائوس
      • (+371) لتونی
      • (+961) لبنان
      • (+266) لسوتو
      • (+231) لیبریا
      • (+218) ليبي
      • (+423) لیختن اشتاین
      • (+370) ليتواني
      • (+352) لوكسامبورگ
      • (+853) Macau
      • (+389) Macedonia
      • (+261) ماداگاسكار
      • (+265) مالاوی
      • (+60) مالزي
      • (+960) مالديو
      • (+223) مالي
      • (+356) مالتا
      • (+692) جزایر مارشال
      • (+596) مارتینیک
      • (+222) موریتانی
      • (+230) موریس
      • (+262) مایوت
      • (+52) مكزيك
      • (+373) مالديو
      • (+377) موناکو
      • (+976) مغولستان
      • (+382) مونته نگرو
      • (+1) مونتسرات
      • (+212) مراكش
      • (+258) موزامبيك
      • (+95) ميانمار
      • (+264) نامیبیا
      • (+674) نائورو
      • (+977) نپال
      • (+31) هلند
      • (+687) کالدونیای جدید
      • (+64) نيوزلند
      • (+505) نیکاراگوئه
      • (+227) نیجر
      • (+234) نيجريه
      • (+683) نیوئه
      • (+672) جزیره نورفولک
      • (+850) كره ي شمالي
      • (+1) جزایر ماریانای شمالی
      • (+47) نروژ
      • (+968) عمان
      • (+92) پاكستان
      • (+680) Palau
      • (+970) فلسطین
      • (+507) پاناما
      • (+675) پاپوا گينه ي نو
      • (+595) پاراگوئه
      • (+51) پرو
      • (+63) فيليپين
      • (+48) لهستان
      • (+351) پرتغال
      • (+1) پورتوریکو
      • (+974) قطر
      • (+242) کنگو
      • (+40) روماني
      • (+262) Runion
      • (+7) روسيه
      • (+250) رواندا
      • (+290) سنت هلن
      • (+1) سنت کیتس و نویس
      • (+508) سنت پیر و میکلون
      • (+1) سنت وینسنت و گرنادین
      • (+685) ساموا
      • (+378) سن مارینو
      • (+239) Sao Tome and Principe
      • (+966) عربستان سعودی
      • (+221) سنگال
      • (+381) صربستان
      • (+248) سیشل
      • (+232) سیرالئون
      • (+65) سنگاپور
      • (+1) Sint Maarten
      • (+421) اسلواکی
      • (+386) اسلونی
      • (+677) جزاير سليمان
      • (+252) سومالی
      • (+27) آفريقای جنوبي
      • (+82) كره ی جنوبي
      • (+211) سودان جنوبی
      • (+34) اسپانيا
      • (+94) سريلانكا
      • (+1) St. Lucia
      • (+249) سودان
      • (+597) سورینام
      • (+268) سوازیلند
      • (+46) سوئد
      • (+41) سوييس
      • (+963) سوريه
      • (+886) تايوان
      • (+992) تاجيكستان
      • (+255) تانزانيا
      • (+66) تايلند
      • (+1) The Bahamas
      • (+220) گامبیا
      • (+670) تیمور
      • (+228) توگو
      • (+690) توکلائو
      • (+676) تونگا
      • (+1) ترینیداد و توباگو
      • (+216) تونس
      • (+90) تركيه
      • (+993) تركمنستان
      • (+1) جزایر تورکس و کایکوس
      • (+688) تووالو
      • (+1) U.S. Virgin Islands
      • (+256) اوگاندا
      • (+380) اوكراين
      • (+971) امارات متحده ي عربي
      • (+44) انگلیس
      • (+1) امریکا
      • (+598) اوروگوئه
      • (+998) ازبكستان
      • (+678) وانواتو
      • (+58) ونزوئلا
      • (+84) ويتنام
      • (+681) والیس و فوتونا
      • (+212) صحرای غربی
      • (+967) يمن
      • (+260) زامبیا
      • (+263) زیمباوه