کارگاه آموزشی شماره 175 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم
صوت کارگاه – قسمت اول
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین انه خیر ناصر و معین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین
الهی و انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی الهی قو علی خدمتک جوارحی واشدد علی العظیمه جوانحی وهب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک
در ادامه بحثمان متوسل شدیم به کلام مولا علی علیه السلام در دعای کمیل «قو علی خدمتک جوارحی». از حضرت می خواهیم که ان شاءالله ما را در ولایت ایشان ثابت قدم نگه دارند و ما را در تبیین معارف و تبیین فضائل آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام موفق کنند که شرمنده آن آقا نباشیم. بحثی که داشتیم در مورد احادیث وصایت بود. امروز ورود پیدا می کنم در بحث احادیث اهل سنت درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام.
سه بحث تقریبا می ماند از مباحث وصایت در احادیث شیعه؛ بحث ویژگی های اوصیاء انبیاء، بحث ویژگی های وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بحث خصوصیات و فضائل و ویژگی های اوصیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که هرکدام آن با روایات که ما نگاه کردیم، سه دسته است و حدودا چهل، پنجاه تا ویژگی از آن را در آوریدم که تتبع گسترده ای می خواهد. در واقع صد و پنجاه تا ویژگی که بررسی آن زمان می برد و برای این که تنوع شود، می خواهم در این جلسه و دو سه جلسه دیگری که در خدمتتان هستیم، به احادیث اهل سنت برای تنوعش ورود پیدا کنیم.
احادیث اهل سنت درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در باب احادیث اهل سنت، ابتدا بررسی خواهیم کرد راجع به وصایت در مصادر اهل سنت که رویکرد آنها چیست؟ عکس العمل ها چیست؟ چه کسانی نقل کرده اند؟ چه کسانی نقل نکرده اند؟ جبهه گیری ها چیست؟ چگونه می توانیم اینها را تصحیح کنیم؟ می خواهم مقداری بحث را علمی و فنی کنم. الحمدلله اهل فضل و اهل تخصص هستید. با قطع نظر از این که شما بزرگان در این مجلس حضور دارید، هم زمان احتمال دارد در سرتاسر جهان افراد و محققینی باشند که این مباحث را پیگیری می کنند. شاید اهل سنت هم در این قسمت دنبال کننده این مباحث باشند. لذا یک مقداری بحث را فنی به زبان ساده در باب احادیث وصایت عرض می کنم. کار تقریبا جدید است و سعی می کنم حرف های جدیدی در این قسمت داشته باشیم تا زمانی بتوانیم حتی این مباحث را عرضه کنیم.
قرآن می گوید:
«لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ»
تا خداوند کارى را که انجامشدنى بود، به انجام رساند [و] تا کسى که [باید] هلاک شود، با دلیلى روشن هلاک گردد. و کسى که [باید] زنده شود، با دلیلى واضح زنده بماند و خداست که در حقیقت شنواى داناست.
آیه 42، سوره انفال
به خاطر می آورم زمانی می خواستم شروع کنم برای تألیف در باب همین مباحث امامت، گفتیم استخاره کنیم، اگر خوب آمد، شروع کنیم که این آیه آمد «یَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ». اگر قرار است کسی هدایت پیدا کند، با بینه و دلیل محکم و آشکار و روشن، حیات طیبه و حیات معنوی پیدا کند و اگر بناست هلاکت معنوی پیدا کند، حجت برایش تمام شده باشد و بعد هلاک شود.
پیام های رسول خدا صلی الله علیه و آله و پیام غدیر عمومی است. در صحنه غدیر همه بودند. از اطراف و اکناف و اقشار مختلف بودند و پیغمبر صلی الله علیه و آله ابلاغ کردند. ما باید حجت را برسانیم حتی به مخالفین.
در ابتدا رویکرد اهل سنت در نقل احادیث را ذکر می کنیم؛ با رویکرد خاص خودمان. چگونه این ها را تصحیح کنیم؟ آیا احادیثی که این ها ذکر کردند که بیشتر در کتب دسته دوم و دسته سوم آمده، در کتب دسته اول اهل سنت نه تنها احادیث وصایت نیامده (وصایت رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام) بلکه انکار وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در احادیث کتب دسته اول اهل سنت آمده و منکر وصایت ایشان هستند که حالا عرض می کنیم. حالا همان مقدار احادیثی هم که اهل سنت دارند، درباره احادیث وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بیشتر در کتب دسته سوم آمده است.
حال چگونه می توانیم بعضی های ایشان را تصحیح کنیم؟ صحت سند ایشان را اثبات کنیم آن هم در مبانی خودشان؟ آنهایی هم که نمی توانیم، به طور کلی می توانیم اعتباری به اینها دهیم و اعتبارش را بر آنها تثبیت کنیم؟ آیا می شود یا خیر؟ و اگر می شود از چه راههایی امکان پذیر است؟ ان شاءالله ورود پیدا خواهم کرد به بحث فقه الحدیث، جمع حدیث، راه های تصحیح حدیث و بعد در قسمت دوم ورود پیدا خواهیم کرد. به نحوه مقابله مدرسه خلفا با این حجم احادیث وصایت. انواع و اقسام مقابله هایی که داشتند از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله الی زماننا هذا اعم تحریفات و تضعیفات و انکارها و تشکیکات و اتهاماتی در حول وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
ابتدا یک اعترافی را از ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش عرض می کنم، بعد به دسته بندی ورود می کنم.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش، جلد 1، صفحه 139 ذیل این جمله از نهج البلاغه «لا یقاس بآل محمد صلی الله علیه و آله من هذه الامه احد» می گوید: «وَ امّا الوصیّه…» چون در آخرین خطبه اشاره به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام دارد.
میگوید:
«امّا الوَصیّه، فَلا رَیبَ عِندَنا (یعنی عِندَ المُعتَزِلَه) اَنَّ عَلیّاً علیه السلام کانَ وَصیّ رَسولِ الله صلی الله علیه و آله»
این اعترافات ابن ابی الحدید است. شکی نیست این که علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
عرض کردم فقط یک اشکالی که قبلاً هم عرض کردم، میگوید ما معنای وصایت را نمی فهمیم. خلافت نیست. مجمل است و نمی فهمیم، چیست؟ وصایت به اهل است؟ وصایت به امت است؟ وصایت به چیست؟ ۷ مورد داشتیم که در جلسات قبل در مورد وصایت بیان کردیم. ما جواب دادیم آنجا، اینجا هم اشاره ای میکنیم.
«وَ اِن خالَفَ فی ذلک مَن هُوَ مَنسوب عِندَنا إلى العِناد»
این تعبیر خیلی خوب است. گرچه بعضی از کسانی که منسوب به عناد هستند، یعنی دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعه هستند، مخالفت کردند در این مطلب و می گویند: نه ما وصایت علی علیه السلام را قبول نداریم اما ما معتزله قبول داریم که ایشان وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. این اعتراف ایشان است. این را به عنوان مقدمه عرض کنم و بعد به احادیث ورود کنیم. پس در این بحث مقدماتی، دو نکته را عرض می کنیم:
1) اعتراف معتزله به وصایت امیرمؤمنان علیه السلام. آدرس را هم ذکر کردیم.
۲) اعتراف قاضی شوکانی که سلفی است و حنفی در فقه و به تواتر به احادیث وصایت اشاره کرده. این خیلی مهم است.
آدرس عِقد الثّمین، صفحه ۳6.
می دانید که زیدی ها به قاضی شوکانی توجه دارند. گویا در عقیده زیدی باشد و در فقه حنفی است و او را سلفی می دانند. تفسیر دارد، فقه دارد. یک کتابی دارد به نام العِقدُ الثّمین فی إثباتِ وِصایهِ أمیرالمؤمنین علیه السلام. اثبات وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام که یک سری روایات را در باب اثبات وصایت جمع کرده است. روایاتی که در مصادر سنّی ها به عنوان وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بوده.
این شخصیت برای اهل سنت خیلی مهم است. به همین دلیل در صدد ابطال اصل این کتاب برآمدند. من دیدم شخصی است به نام دکتر طواری که ان شاءالله در منتقدین کار ایشان را نقد می کنیم که کتابی نوشته به نام عقد الثّمین در ابطال. حالا ببینید تعارض بین آنها را. دو جبهه مخالف در اهل سنّت وجود دارد. یک جبهه ای وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را اثبات می کنند. لکن تأویل می کنند و یک جبهه ای انکار می کنند. این دو جبهه من جمله معتزله است. همچنین قاضی شوکانی.
حالا آن جبهه ای که مخالف با وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند. دیدند که شوکانی خیلی برای آنها گران تمام شد. گفتند این کتاب اصلاً متعلق به او نیست. ما دیدیم خود او ترجمه کتاب های خود را که ذکر می کند، ترجمه خودش را در یک جایی آورده است. کتاب های او را که می شماریم، اسم این کتاب نیست! العِقدُ الثّمین به عنوان یک رساله و کتاب نیست. اخیراً این کتاب را موسسه امامت گویا تحقیق کرده و با حواشی چاپ کرده است. ما گشتیم این مورد را ثابت کردیم در لا به لای کتاب های خودش یک جا اشاره می کند. می گوید: من در کتاب و رساله مستقلی وصایت علی بن ابیطالب علیه السلام را اثبات کردم. این اشاره دارد بر همین اما سنّی های معاند و تندرو در صدد انکار این کتاب هستند که بگویند نه این نیست.
پس ببینید دو جبهه وجود دارد، دو نوع عکس العمل از سوی اهل سنّت وجود دارد نسبت به وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام. یک عده قبول کردند لکن تأویل بردند. عده دیگر کلاً انکار کردند. می گویند احادیث جعلی است. احادیث موضوع است، ضعیف است اما آنهایی که احادیث را قبول کردند، دلالت آن را خراب کردند. پس تقریباً اتفاق و اجماع بین اهل سنت است. در این که افراد دست به دست هم دادند تا احادیث وصایت را از ارزش ساقط کنند، آن را لوث کنند و برد آن را از دست شیعه بگیرند.
محمد ناصرالدین البانی کتابی دارد به نام سلسله الاحادیث الصحیحه، حدود ۴۰۰۰ روایت را تصحیح سندی کرده است. من یک دوره از آن را در مدینه که بودم، در کتابخانه مسجدالنّبی از اول تا آخر نگاه کردم. مینشستم کنار وهابی ها آنجا مشغول تحقیق که بودیم، با یک لباس عربی بین همان افراد رفته بودم. نفوذ کرده بودم، تحقیق میکردم. دهها روایت را که ایشان تصحیح می کند، به نفع شیعه است که آوردیم اما برخی از روایات دیگر را می گوید، سنداً صحیح است اما ما یک طوری آن را تأویل میکنیم که مستمسک شیعه نشود. آنهایی که سند آن را درست می کنند، دلالت را خراب می کنند. بعضی هم می گویند از ریشه خراب است.
شوکانی درباره احادیث وصایت که در کتب سنّی ها آمده چنین می آورد. در عقد الثمین، صفحه ۳۶ ایشان بعد از نقل احادیث وصایت می گوید:
«و نحو هذهِ الاُمور الّتی کُلُّ واحِد مِنها لَوِ انفَرَدَ لم یصحَّ ان یُقال انّ رسول الله لن یوصیه»
اگر تمام این روایات را بررسی کنیم، لَوِ انفردَ بر فرض که منفرد هم باشد، نمی توانیم بگوییم که پیغمبر صلی الله علیه و آله وصیت نکردند.
نمی توانیم وصیت کردن پیغمبر صلی الله علیه و آله را انکار کنیم که بگوییم آقا ایشان وصیت نکرد. این ردّ کیست؟ ردّ قول عایشه است. رد ابن ابی العوجا است که می گوید وصیت نکرده است. ایشان در چند جا حتی حمله می کند به عایشه که منکر است و همچنین ابن ابی عوجا که منکر وصایت پیغمبر صلی الله علیه و آله شده و می گوید: ما این همه روایت داریم و نمی توانیم بگوییم پیغمبر صلی الله علیه و آله بدون وصیت از دار دنیا رفته است.
«اِذا جاءَ اَحدُکُمُ المَوت اِن تَرکَ خَیراً الوصیه لِلوالِدَینِ و الاَقرَبین»
پیامبر صلی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال بهترین خیر را آورد. بهتر از مال آورده است. بهتر از مال دین خود را آورده است. نباید وصیت کند؟
«اَنا وَ عَلیّ اَبَوا هذهِ الاُمّه»
پدر چگونه بر پسر و اولاد خود وصیت میکند؟ این پدر امت با علی علیه السلام که نفس اوست، آیا لازم نیست وصیت کند به این امت که بعد از من این میراثم را، میراث گرانبها را، این میراث فرهنگی را به دست چه کسی سپردم؟ چه کسی ادامه دهنده راه من باشد؟ ایشان می گوید: نمی توانیم با وجود این روایات این کار را کنیم.
فلذا ما این روایات را دسته بندی کردیم.
ادله وصایت امیرمؤمنان علیه السلام از منظر اهل سنت:
1- لغت
2- قرآن
3- روایات نبوی
4- روایات اهل بیت علیهم السلام (همه از کتب اهل سنت)
5- روایات صحابه
6- اشعاری که سروده شده است. چون می دانید که یک چیزی که خیلی بدیهی باشد، به شعر در می آید. شذوذات که به شعر در نمی آید از امور مسلمی است که به شعر درآورده می شود، من جمله احادیث وصایت است. وصی در شعر عربی ما یک جلد مستقلی برای این تدوین کردیم که به بعضی از این اشعار که از صحابه حتی رسیده، اشاره خواهیم کرد.
7- وصایت در کلمات مخالفین از اهل سنت، حتی دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام عنوان لقب وصایت را برای او آوردند.
1- لغات:
در باب لغت در دو هفته پیش عرض کردم عبارت زبیدی یا لسان العرب را نگاه کنید. بزنید ماده وصی را وَ صَ یَ. عده ای از لغویین اهل سنت می گویند الوصی لقب علی علیه السلام، الوصایه العهد، یا می گویند الوصل. بیشترشان گویا عهد می گویند. جالب این است که شاید لطف خدا باشد. این اعجاز امیرالمؤمنین علیه السلام است که این لقب را هیچ سنی برای ائمه خودشان یدک نکشیده است. می گوید الوصی لقب علی علیه السلام. پس در لغت می گویند وصی مال امیرالمؤمنین علیه السلام است. این لغویین عرب. لغویین اهل سنت را من جمله زبیدی در تاج العروس یا فیروزآبادی در کتاب قاموس المحیط یا شافعی در لسان العرب ملاحظه بفرمایید. در لفظ ماده وصی لغت را که می گویند اسم علی علیه السلام را می آورند الوصی لقب علی علیه السلام. مثل لفظ شیعه به طور مطلق که می آید، عده ای از لغویین اهل سنت گفتند: «شیعه یطلق علی علیه السلام اتباع علی علیه السلام و بنیه» اما اگر بخواهند به دیگران نسبت دهند، با اضافه می آورند. شیعه معاویه، شیعه ابوسفیان همانطور که امام حسین علیه السلام روز عاشورا فرمودند:
«اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»
شیعه معاویه، اتباع معاویه اما اگه به صورت مطلق بیاید، خود سنی ها تصریح دارند «الشیعه» به طور مطلق یطلق علی اتباع علی علیه السلام و بنیه. وصی هم همین طور است.
2- قرآن:
اینها را چون قبلا ذکر کردیم، فقط اشاره داریم.
سؤال من این است عزیزانم: آیا با این حجم ادله ما نمی توانیم اطمینان پیدا کنیم به مسئله وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام؟ می توانیم از این راه بر آنها تحکم کنیم و اثبات کنیم و ادله جبهه مخالف را ابطال کنیم. عمده دلیل جبهه مخالف در انکار وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، روایات دو نفر است. یکی عایشه و یکی ابن ابی العوجا که در صحیح بخاری و مسلم آمده است. ما دهها اشکال به این دو روایت خواهیم داشت. می رسیم به اشکالات فنی روی مبانی خود اهل سنت.
این مورد را سنی ها نقل کردند، تاریخ طبری دارد، جامع البیان طبری دارد، ابن اثیر دارد. خیلی ها این را دارند که وقتی انذر عشیرتک الاقربین نازل شد، بنا بر نقل این ها سال سوم بعثت است. در شأن نزول این آیه در بین اهل سنت دو قول وجود دارد. یک دسته قصه معروف دارد که وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دستور دادند که قوم و خویش نزدیک را جمع کن. بیش از ۴۰ نفر یا کمتر آمدند. گفت اطعامی آماده کن. اطعامی آماده کردند و همه خوردند. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله این را فرمودند:
«أنّی قَد جِئتُکُم بِخَیرِ الدُّنیا وَ الْآخِرَهِ ایکم یؤَازِرُنِی علی هذا الامر»
من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردم، یعنی دین اسلام. چه کسی کمک کار من می شود بر این امر؟ (امر اسلام، دین، گسترش دین)
«فَأَیکُمْ یؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الْأَمْرِ عَلَی أَنْ یکُونَ أَخِی وَ خَلِیفَتِی فِیکُم؟»
ذیل آیه هم در مصادر شیعی عرض کردم، هم در مصادر سنی. آدرسش مثل طبری و دیگران. طبری هم در تاریخش آورده و هم در جامع البیانش آورده است. تفسیر طبری مورد اهمیت اهل سنت از تفاسیر قدمایی آنهاست. گرچه در جامع البیانش یک تحریفی دارد که در قسمت تحریفات عرض خواهم کرد.
ما کار دومی که کردیم، این است که سند سنی ها را تصحیح کردیم. سند قابل تصحیح است از روی مبانی خودشان. پس این شان نزول را بر این آیه نقل کردند که علی علیه السلام دستشان را بلند کردند و گفتند من هستم که کمک کار تو باشم و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«انَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»
به حرفش گوش کنید و از دستوراتش اطاعت کنید. از اینجا استفاده می شود که امیرالمؤمنین علیه السلام زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وصی بودند. ولایت داشته و برادر ایشان بوده است. پس او خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است. اینطور نیست که ما بگوییم بعد از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام وصی است، نه! در زمان حیاتش وصی و جانشین ایشان هستند.
لکن نقل دیگری در کتب سنی ها (صحیح بخاری) است که متاسفانه اصح کتب پیش اهل سنت این نقل را ندارند و نقل دیگری دارند.
بخاری می گوید: وقتی این آیه نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه و آله خطاب کرد به اصحاب و اهل بیتش. ای فلانی! از آتش جهنم بپرهیز. انذر عشیرتک الاقربین. ای دخترم؛ فاطمه از آتش جهنم بپرهیز. به فاطمه زهرا سلام الله علیها می گویند ای فلانی! ای اصحاب من! از آتش جهنم بپرهیزید. شأن نزولش را اینطور گفته اند. اصلا صحیح بخاری نیاورده و ما این مورد را در جلد اول یا جلد دوم امام شناسی مورد بررسی قرار دادیم. روایت بخاری را به لحاظ سند اگر نمی شود به لحاظ دلالت، به لحاظ شأن نزول، زمان شأن نزول پرداختیم و مناقشه کردیم.
پس وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را در قرآن از کجا وارد شدیم؟ آیه انذار یا آیه عشیره با تفسیر و شأن نزولی که شیعه نقل کرده و شأن نزولی که خود سنی ها هم دارند و قابل تصحیح است. عده ای از علمای اهل سنت این شأن نزول اول را ذکر کردند. می توانیم قطع نظر از این ها هم سندش را تصحیح کنیم که من وارد نمی شوم. بحث تخصصی است و در جای خودش ذکر کردیم.
3- حدیث نبوی:
احادیث نبوی عمده اش از طرق صحابه نقل شده، ان شاءالله مفصل این جا عرض خواهیم کرد.
ده ها نفر از صحابه احادیث وصایت را از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کردند یا خودشان ابداعا نقل کردند که علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله است و شکی نیست که اینها از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند و درست است. اما حدیثی است که باز ما سند را تصحیح کردیم و آن حدیث سلمان است که قبلا اشاره کردیم که این حدیث قابل تصحیح است و قصه اش معروف است که سلمان می گوید: آمدم به پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کردم: «یا رسول الله من وصیک؟» وصی شما کیست؟ این را طبرانی نقل کرده در معجم الکبیرش.
پیغمبر صلی الله علیه و آله مکثی کردند و بعد از من سؤالی کردند و فرمودند: که بگو ببینم وصی موسی علیه السلام که بود؟ گفتم: یوشع. گفت: می دانی برای چه موسی علیه السلام وصیت کرد به یوشع؟ گفتم: الله و رسوله اعلم. گفت به خاطر این که او اعلم اهل زمانش بود. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
«وصیی و اعلم امتی بعدی علی بن ابیطالب علیه السلام»
این را سنی ها نقل کردند. طبرانی در معجم الکبیرش نقل کرده و ما هم تصحیح سندیش را در جای خودش، یکی یکی رجال این حدیث را بررسی کردیم. حدیث نبوی، حدیث سلمان و احادیث دیگری که در جای خودش به آن ها اشاره کردیم و برخی از آنها قابل تصحیح سندی است که اکنون بحثی فنی برای شما عرض خواهم کرد که بحثی دارند؛ حدیث حسن لغیره اصطلاحی دارند که به آن شواهد می گویند. اگر یکی حدیث صحیح السند باشد احادیث دیگری که ضعیف السند هست، ما می توانیم متن های ضعیف را با این حسن جبرانش کنیم و به قوت برسانیم. این یک مبنای حدیثی است که سنی ها دارند و به آن می رسیم.
4- احادیث اهل بیت:
جالب این است اگرچه در کتب دست دوم و سوم اهل سنت آمده، اهل سنت از طرق اهل بیت علیهم السلام ما هم روایات وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام را نقل کردند که حالا برخی از آنها را برایتان عرض می کنم.
دوست ما فرمودند که اهل بیت علیهم السلام را از صحابه جدا کنیم. بله حق با ایشان است. اهل بیت علیهم السلام عنوان برتری است نسبت به صحابه.
به خاطر گل روی همین آقا که این پیشنهاد را دادند، یک نکته فلفلی می خواهم برای شما بگویم. غالب آقایان درباره آیه تطهیر می گویند: اهل البیت علیهم السلام ، بیت را خانه ام سلمه در نظر گرفتند. درست است؟ می گوید: اهل بیت یعنی اهل خانه ام سلمه. زیرا آن موقع پیغمبر صلی الله علیه و آله در خانه یا حجره ام سلمه بود که آیه تطهیر نازل شد. حدیث کساء درست است؟ اما استاد ما می فرمود: منظور از بیت، خانه ام سلمه نیست. بلکه یعنی بیت الله الحرام. اینها اهلیت دارند با خانه خدا، یعنی اهلیت با خدا دارند. از کجا؟ ایشان به فقره ای از دعای ندبه استشهاد می کردند. در دعای ندبه می گوید:
«أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکا وَ هُدًى لِلْعَالَمِینَ فِیهِ آیَاتٌ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنا وَ قُلْتَ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»
چرا در آیه تطهیر، قبلش این آیه را «ان اوّل بیت» ذکر کرد؟ چون یک قسم (الف، لام) الف و لام عهد ذکری هست در ادبیات. خواندید قبل از آیه تطهیر می گوید: «ان اوّل بیت وُضِع للنّاس». اول خانه ای که «وُضِع للنّاس لَلَّـذی بِبَکَّهَ مبارکاً». اهل بیت علیهم السلام مبارک هستند. وجودشان مبارک است. کلامشان نور است. همه وجودشان مبارک است. چرا؟ چون وابسته به خانه خدا هستند که مبارک است.
«فیه آیاتٌ و مَن دخله کان آمناً إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ»
شما اهل این خانه هستید. اهل از ماده آل است. رجوع شما با خدا است. شما خدایی هستید. او خدا نیست ولی کار خدایی می کند. این مستند است. «عبدی أطعنی حتی أجعلک مثلی انا اقول للاشیاء کن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون» «العبودیّه جوهره کنهها الرّبوبیّه» این مورد به واسطه قرب الی الله مظهر صفات جمال وکمال الهی شده است.
5- روایات:
در ابتدا روایت امیرالمؤمنین علیه السلام را برای شما بخوانم.
الف) حدیث مولا علی امیرالمؤمنان علیه السلام:
آدرس: شرح نهج البلاغه از ابن ابی الحدید، جلد 5، صغحه 52.
حکیم ابن جُبیر میگوید: «خطب علیّ علیه السلام، فقال فی أثناء خطبته: أنا عبد اللّه و أخو رسوله، لا یقولها أحد قبلی و لا بعدی إلّا کذب» بعد و قبل من هیچکسی نمی تواند ادعا کند. انا عبد الله و اخو رسوله. فقط من هستم که برادر رسول الله صلی الله علیه و آله هستم. «ورثت نبی الرحمه» من وارث نبی الرحمه هستم. «و نکحت سیّده نساء هذه الأمّه، و أنا خاتم الوصیین» بعضی ها اشکال کردند، ان شاءالله می رسیم به قسمت برخی شبهاتی که اینها نسبت به احادیث وصایت دارند. جبهه مخالف منکر احادیث وصایت میگویند: خود علی ابن ابیطالب علیه السلام استشهاد به وصایت خودش نکرده. در نهج البلاغه دارد. این جا نگاه کنید که ابن ابی الحدید نقل می کند: انا خاتم الوصیین.
آدرس: ذیل خطبه 88 نهج البلاغه که خواندم: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ» آمده؛ «وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَهِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّهُ وَ الْوِرَاثَهُ».
ببینید ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 28 می گوید: «و اعلموا أنه لا سوی» مساوی نیست «إمام الهدى و إمام الردى، و وصی النبی و عدو النبی». این نامه حضرت است به اهل مصر. عدو النبی صلی الله علیه و آله یعنی معاویه «لا سوا» مساوی نیستند، بین چه کسی؟ امام الهدایی که من هستم و امام الردایی که معاویه است. دارد می گویند: کار به جایی رسیده که منِ علی را کنار معاویه میگذارند. قال معاویه قال علی نه، لا سوى إمام الهدى و إمام الردى، و وصی النبی و عدو النبی. او دشمن پیغمبر صلی الله علیه و آله هست و من وصی ایشان هستم. پس خود امیرالمؤمنین علیه السلام استشهاد به وصایت خودشان کرده اند.
ب) حدیث امام حسن علیه السلام :
اینها مواردی است که سنی ها از اهل بیت علیهم السلام نقل کرده اند.
آدرس این هم خوب است. صحیح السند است در نزد عده ای از ایشان. حاکم نیشابوری کتابی دارد به نام المستدرک الصحیحین. ایشان از امام حسن مجتبی علیه السلام این را نقل می کند. میگوید: بعد از شهادت امام علی علیه السلام، حسن مجتبی علیه السلام خطبه ای در مسجد کوفه ایراد کردند و چنین فرمودند:
«من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فأنا الحسن بن علی، و أنا ابن الوصی»
خودشان را به عنوان فرزند وصی معرفی می کنند و نمی گویند: انا ابن علی ابن ابیطالب علیه السلام بلکه آن لقب معروفش را می آورد. از این جا معلوم می شود که بین یارانِ امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه، معروف بودند به وصی. لذا نگفتند انا ابن امیرالمؤمنین علیه السلام بلکه فرمودند: انا ابن الوصی.
آدرس: المستدرک حاکم، جلد ٣، صفحه ١٧٢.
طبرانی یک معجم الکبیر، یک معجم الصغیر و یک معجم الاوسط دارد. در معجم الاوسط، جلد 2، صفحه 336. حالا این وسط من خطابه ای عرض کنم.
در قسمت مبانی تاریخی، مطلبی را بگویم این را اغانی ابوالفرج اصفهانی نقل می کند. شخصی به نام ابن شهاب زهری که از طرفداران مدرسه خلفاست. بیش از هزار روایت از بخاری از او نقل کرده است. از اتباع مدرسه خلفا و بنی امیه و در دستگاه بنی امیه است و از نگارنده های تاریخ اهل سنت است. در زمان او والی مدینه یکی از بزرگان بنی امیه به نام خالد قسری است. از معاندین سرسخت اهل بیت علیهم السلام است.
خالد قسری به او گفت: «محمد بن شهاب زهری بیا و تاریخ حدیث را تدوین کن.» اولین تدوین تقریبا توسط او شروع شد. مدتی گذشت و پیش خالد آمد. گفت خالد، من گاهی وقتی تاریخ را می بینم و حدیث را مطالعه می کنم، به فضائل علی علیه السلام برمی خورم، این فضائل را چه کنم؟ دستور چیست؟ عین عبارت را می گویم که گفت: (نعوذ بالله) «علی علیه السلام را در قعر جهنم ببین و آن وقت مشغول تدوین حدیث شو.» ببینید چگونه تدوین حدیث کردند. یعنی نه تنها فضائل علی علیه السلام را ذکر نکن یا حذف و محوش کن و یا همان را برای بزرگان خودمان بیاور و برای آنها تمام کن. اینطور زیر و رو کردند. خواستند آن که در عرش بود به فرش برسانند و آنهایی که در فرش و در طبقات پایین جهنم بودند را بالا آوردند. امیرالمؤمنین علیه السلام را پایین کشاندند و خواستند کلاهی را برای اتباع خودشان بدوزند. این تصریح خودشان است. نمونه دیگری را می گویم.
محمد ناصرالدین البانی در کتاب سلسله الاحادیث صحیحه می خواندم که اعتراف خودشان است. ابن تیمیه شخصیت بزرگی است. به او شیخ الاسلام می گویند. حدیث غدیر و ولایت را تصحیح می کند. دو جا اسم ابن تیمیه را می آورد. می گوید: من از ابن تیمیه تعجب می کنم چرا حدیث را تضعیف کرده است. این صحیح السند است. می گوید: نیست الا به خاطر دشمنی با شیعه. چون با شیعه مشکل داشت، دید این حدیث مستمسک شیعه است. آن را تضعیف کرده است. پس یا ابناء اهل السنت، یا ابناء العامه بدانید بزرگان خودتان به تصریح خودتان سرتان را کلاه گذاشتند. آدرس: سلسله الاحادیث صحیحه محمد ناصر البانی است. ذیل حدیث ولایت و هو ولی کل مؤمنان.
بعدی را ببینید. می گوید: صحیح السند است. چرا تضعیفش کردید؟ می گوید: به خاطر مشکلی که با شیعه داشته است. می گوید من تعجب می کنم این صحیح السند است. چه کردند و چه بلایی؟! شما می خواهید با کتاب های ما ور بروید، ما تا به حال سکوت می کردیم. به این خاطر که تنشی ایجاد نشود. اگر قرار بر این است، ما هم متاع شما را عرضه می کنیم. لذا کاری که من در کلاس ها گاهی داشتم، کتاب توحید صحیح بخاری را با کتاب توحید کافی را مقایسه کردیم که شما چه دارید و ما چه داریم و خودتان قضاوت کنید!
بیایید روی مبانی ایشان ورود پیدا کنیم. این جاست که مثل قصه اشعاری که در صدر اسلام می سرودند، در بازار عکاظ (عُکاظ نام بازاری بزرگ در منطقه مکه بود. این بازار در هر سال یک ماه پر از شلوغی و هیجان بود و داد و ستد فراوان در آنجا صورت میگرفت و شعرا اشعار میخواندند و قبایل عرب و شیوخ و رؤسای آنان در آنجا جمع شده، به یکدیگر فخر و مباهات میکردند و گاهی به عیش و نوش می پرداختند) هر سال به کعبه آویزان می کردند و افتخار می کردند و بهترین شاعر عرب را معرفی می کردند. ما شعرای عرب مثل امرُؤُالقَیس داشتیم. پیامبر صلی الله علیه و آله او را به عنوان بهترین شاعر عرب معرفی کرده اند.
فَا نَبکِ مِن ذِکرَی حبیبٍ و منزلِ بِسِقطِ اللوی بَین الدّخولِ فَحَومَلِ
اینها اشعارشان را آویزان کردند و این آیه آمد:
«وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»
به قول سکاکی یا تفتازانی در مطولش می گوید 30 مورد از محسنات بدیعی در این آیه آمده است. این آیه که نازل شد، همه از خجالت ماستشان را کیسه کردند و شبانه اشعارشان را که به کعبه آویزان کرده بودند، جمع کردند. ما وظیفه داریم متاعمان را درست عرضه کنیم.
امام رضا علیه السلام فرمودند:
«یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»
شما خودتان شیعه زاده هستید. به خدا قسم اگر اهل سنت محاسن کلام اهل بیت علیهم السلام را بدانند، پیرو ایشان می شوند. پس ما وظیفه داریم به ایشان برسانیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 175 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم – قسمت دوم
دانلود فایل PDF کارگاه آموزشی شماره 175 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم – قسمت دوم
صوت کارگاه قسمت سوم
دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 175 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم – قسمت اول
دانلود فایل صوتی کارگاه آموزشی شماره 175 – مهندسی تبلیغ غدیر – جلسه نوزدهم – قسمت سوم